خـــــدایا! من این جاده ها را نمی شناسم!
خـــــدایا! من این جاده ها را نمی شناسم!
با تــــوام...نگــــــاهم کن
می شناسیم..؟ آری! این من هستم !
همان که دوستش داشتی ...
همان که دوستــــت داشت...
من همانم که وقتی مرا بخاطر گناهانم بی درنگ مجازات می کردی خوشحال می شدم...
که هنوز برایت مهم هستم ...
که هنوز دوستم داری...
خـــــــدای خوبم ! رهایم کردی!؟
دلم برای مجازاتت تنگ شده !
دیگر من آن دوست کوچک تو نیستم !؟
می دانم که لایق مهربانی و محبتت نیستم
من این بار از تو محبت نمی خواهم...!
مـــــــــن...
من از تو مجازات می خواهم !!
می خواهم بدانم هنوز هم دوستم داری!؟
خدایا! در محلی آکنده از گناه برای تو دوست دوران کودکی ام می نویسم...
خدایا! من این جاده ها را نمی شناسم...
اینجا چقدر تاریک است
می ترسم ...می خواهم برگردم....
کجاست آن صراط مستــــقیم که می گفتی!؟
پشیمـــــانم ! کافی نیست!؟
می دانم قدر داده هایت را ندانستم ! و تو نیز چه زود باز پس گرفتی !
خــــــدای مهـــربـــانم! من پاکی و صداقت دوران کودکی ام را می خواهم...
رهایــــــــــم نـکـــــــــــن...!
مـــــن بـــی تـــــو...
با تــــوام...نگــــــاهم کن
می شناسیم..؟ آری! این من هستم !
همان که دوستش داشتی ...
همان که دوستــــت داشت...
من همانم که وقتی مرا بخاطر گناهانم بی درنگ مجازات می کردی خوشحال می شدم...
که هنوز برایت مهم هستم ...
که هنوز دوستم داری...
خـــــــدای خوبم ! رهایم کردی!؟
دلم برای مجازاتت تنگ شده !
دیگر من آن دوست کوچک تو نیستم !؟
می دانم که لایق مهربانی و محبتت نیستم
من این بار از تو محبت نمی خواهم...!
مـــــــــن...
من از تو مجازات می خواهم !!
می خواهم بدانم هنوز هم دوستم داری!؟
خدایا! در محلی آکنده از گناه برای تو دوست دوران کودکی ام می نویسم...
خدایا! من این جاده ها را نمی شناسم...
اینجا چقدر تاریک است
می ترسم ...می خواهم برگردم....
کجاست آن صراط مستــــقیم که می گفتی!؟
پشیمـــــانم ! کافی نیست!؟
می دانم قدر داده هایت را ندانستم ! و تو نیز چه زود باز پس گرفتی !
خــــــدای مهـــربـــانم! من پاکی و صداقت دوران کودکی ام را می خواهم...
رهایــــــــــم نـکـــــــــــن...!
مـــــن بـــی تـــــو...
۳.۳k
۱۶ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.