یک قدح تا صبح باقی مانده است
یک قدح تا صبح باقی مانده است
مست ها رفتند و ساقی مانده است
یک قدح تا صبح گر باقی نبود
هیچ مستی عاشق ساقی نبود
یک قدح تا صبح، باقی عشق ماست
مست ها رفتند و ساقی عشق ماست
ساقی امشب مست مستم می کنی؟
ساقی امشب می پرستم می کنی؟
گرچه جام و باده در دست شماست
عالمی سرگشته مستی ماست
مستی ما از نگاه مست توست
جام و مستی و سبو در دست توست
ساقی لبریز شرابم کرده است
مثنوی امشب خرابم کرده است
یادم آمد آن شب و ساقی و می
شور تنبور و دف و مستی نی
ساقی ما جام می در دست بود
ساقی ما مست مست مست بود
پیک اول را که در پیمانه ریخت
آبرومان در ره میخانه ریخت
پیک دوم را به عشق او زدیم
باده سر شد ما همه هوهو زدیم
پیک سوم را زدیم و سوختیم
تار دل بر پود مستی دوختیم
پیک چارم پیک اهل راز بود
ساقی با میخوارگان دمساز بود
پیک پنجم پرده را از هم درید
مژدهء کشف و شهود دل رسید
پیک ششم همرهی دار بود
شوق وصل و وعدهء دیدار بود
پیک هفتم ما همه ساقی شدیم
ساقی و جام می و باقی شدیم
هفت پیک عشق مستم کرده است
ساقی امشب می پرستم کرده است
لطف ساقی، ما شراب آلوده ایم
مثنوی، امشب خراب آلوده ایم
باده نوشان از علی دم می زنم
آتشی بر جان عالم میزنم
هر که رسوایش نشد نازش نکرد
ساقی ما همدم رازش نکرد
چشم ساقی باز غوغا می کند
مشت ما را عاقبت وا می کند
بعد از این دست من و دامان تو
یا علی! درد من و درمان تو
محمدرضا مختار شهرکی
مست ها رفتند و ساقی مانده است
یک قدح تا صبح گر باقی نبود
هیچ مستی عاشق ساقی نبود
یک قدح تا صبح، باقی عشق ماست
مست ها رفتند و ساقی عشق ماست
ساقی امشب مست مستم می کنی؟
ساقی امشب می پرستم می کنی؟
گرچه جام و باده در دست شماست
عالمی سرگشته مستی ماست
مستی ما از نگاه مست توست
جام و مستی و سبو در دست توست
ساقی لبریز شرابم کرده است
مثنوی امشب خرابم کرده است
یادم آمد آن شب و ساقی و می
شور تنبور و دف و مستی نی
ساقی ما جام می در دست بود
ساقی ما مست مست مست بود
پیک اول را که در پیمانه ریخت
آبرومان در ره میخانه ریخت
پیک دوم را به عشق او زدیم
باده سر شد ما همه هوهو زدیم
پیک سوم را زدیم و سوختیم
تار دل بر پود مستی دوختیم
پیک چارم پیک اهل راز بود
ساقی با میخوارگان دمساز بود
پیک پنجم پرده را از هم درید
مژدهء کشف و شهود دل رسید
پیک ششم همرهی دار بود
شوق وصل و وعدهء دیدار بود
پیک هفتم ما همه ساقی شدیم
ساقی و جام می و باقی شدیم
هفت پیک عشق مستم کرده است
ساقی امشب می پرستم کرده است
لطف ساقی، ما شراب آلوده ایم
مثنوی، امشب خراب آلوده ایم
باده نوشان از علی دم می زنم
آتشی بر جان عالم میزنم
هر که رسوایش نشد نازش نکرد
ساقی ما همدم رازش نکرد
چشم ساقی باز غوغا می کند
مشت ما را عاقبت وا می کند
بعد از این دست من و دامان تو
یا علی! درد من و درمان تو
محمدرضا مختار شهرکی
۵.۶k
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.