ساعت سه شب بود که صدای تلفن، پسری رو از خواب بیدار کرد.پش
ساعت سه شب بود که صدای تلفن، پسری رو از خواب بیدار کرد.پشت خط مادرش بود.پسر باعصبانیت گفت:چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی، فقط خواستم بگویم تولدت مبارک،پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت، وقتی داخل خانه شد،مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت . . . ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...
#کورد
#کوردستان
#سنی
#کورد
#کوردستان
#سنی
۳.۸k
۲۰ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.