تاحالا به عکسهای داخل دندان پزشکی دقت کردی؟!
تاحالا به عکسهای داخل دندان پزشکی دقت کردی؟!
قبل و بعد!
چه قدر زیاد فرقشونه..
تاحالا یه درد زیاد داشتین،مثله دلدرد،دنداد درد،سر درد،بعد چندساعت که خوب میشه چه حسی داری؟!
تاحالا با ترس سوار هواپیما،قطار،ماشین برای طی کردن یه مسیر شدی؟!
وقتی صحیح و سالم رسیدی چه حسی داشتی؟!
تاحالا یه امتحان مهم و سخت داشتی امتحانی که با کلی ترس بری سر جلسه وقتی نمره خوبت میاد چه حسی داشتی؟!
تاحالا چند ساعت تشنگی و عطش زیاد داشتی؟!وقتی به آب برسی چه حسی داری!؟
تاحالا به آرزوت رسیدی؟!
وقتی تلاش کردی برای هدفی بهش رسیدی؟!
حست چجوری بوده؟
آرامش..
سکوت..
آرام..
لطیف..
یه کلمه..آخییییشششش....
تاحالا شده از خودت و رفتارات خسته بشی از عادتای نادرستت از روزهای تکراری زندگیت ازینکه هردفعه تلاش کردی و دوییدی و نرسیدی؟!
از نرسیدن ها از غمها با خدا نبودنها هیچی نداشتنها همش غم بودنها پوووچ و بیهوده بودن ها خسته شدی؟!
دختری بود که از همه اینها خسته شده بود..
ازینکه هدفی نداشت..امید نداشت...هیچوقت خدارو نمیدید..مهربون بود اما مهری دریافت نمیکرد..
خسته بود از همه چیز و همه کس...
همه آدمهارو بد میدید...زندگی نمیکرد جسدی لای کفن بود..
فقط به فکر مردن و رفتن بود..
خیلی بد بود خیلی..
زندگی براش راحت نبود از هر مشکل کوچکی یه کوه میساخت..
اما..
خواست عوض شود..خواست یک آدم سالم شود..
تلاش کرد سخت بود ترک عادتها سخت بود خیلیییم سخت بود
اینکه تو اوج نا امیدی دنیارو قشنگ ببینی سخت بود هنوزم هست...
اما تغییر کرد و الان....
همه چیز تغییر کرد درست مثله عکس قبل و بعد دندان پزشکی....
پر از انرژی
پر از عطر خدایی..
پر از حسهای مثبت..
به بقیه مهر میورزه اما بدون هیچ توقعی
پر از امید و آرزو
تکیه زده به خدا و بابالنگ درازش..
جودی ابد بلخره آخر قصه داره خوشبخت میشه
خوشبختی و حس میکنه..
اون روزا اصلا یادش نمیاد..الان فقط حال و آیندرو دوست داره
الان فقط بابالنگ درازشو دوست داره..
قبلش زشت بود..جهنم بود..شیطان بود...باتلاق و کثافط بود
بعدش بهشت شد...پاک شد..نور..روشنایی..
الله ولی الزین آمنو یخرجهم من اظلمات النور شد
از تاریکی آمد به سمت نور..
قلبش روحش پاک و آروم شد
در آغوش خدا آرام و ناز خوابید
darbare matn o naghashim nazar bedin lotfan...
cm plz
قبل و بعد!
چه قدر زیاد فرقشونه..
تاحالا یه درد زیاد داشتین،مثله دلدرد،دنداد درد،سر درد،بعد چندساعت که خوب میشه چه حسی داری؟!
تاحالا با ترس سوار هواپیما،قطار،ماشین برای طی کردن یه مسیر شدی؟!
وقتی صحیح و سالم رسیدی چه حسی داشتی؟!
تاحالا یه امتحان مهم و سخت داشتی امتحانی که با کلی ترس بری سر جلسه وقتی نمره خوبت میاد چه حسی داشتی؟!
تاحالا چند ساعت تشنگی و عطش زیاد داشتی؟!وقتی به آب برسی چه حسی داری!؟
تاحالا به آرزوت رسیدی؟!
وقتی تلاش کردی برای هدفی بهش رسیدی؟!
حست چجوری بوده؟
آرامش..
سکوت..
آرام..
لطیف..
یه کلمه..آخییییشششش....
تاحالا شده از خودت و رفتارات خسته بشی از عادتای نادرستت از روزهای تکراری زندگیت ازینکه هردفعه تلاش کردی و دوییدی و نرسیدی؟!
از نرسیدن ها از غمها با خدا نبودنها هیچی نداشتنها همش غم بودنها پوووچ و بیهوده بودن ها خسته شدی؟!
دختری بود که از همه اینها خسته شده بود..
ازینکه هدفی نداشت..امید نداشت...هیچوقت خدارو نمیدید..مهربون بود اما مهری دریافت نمیکرد..
خسته بود از همه چیز و همه کس...
همه آدمهارو بد میدید...زندگی نمیکرد جسدی لای کفن بود..
فقط به فکر مردن و رفتن بود..
خیلی بد بود خیلی..
زندگی براش راحت نبود از هر مشکل کوچکی یه کوه میساخت..
اما..
خواست عوض شود..خواست یک آدم سالم شود..
تلاش کرد سخت بود ترک عادتها سخت بود خیلیییم سخت بود
اینکه تو اوج نا امیدی دنیارو قشنگ ببینی سخت بود هنوزم هست...
اما تغییر کرد و الان....
همه چیز تغییر کرد درست مثله عکس قبل و بعد دندان پزشکی....
پر از انرژی
پر از عطر خدایی..
پر از حسهای مثبت..
به بقیه مهر میورزه اما بدون هیچ توقعی
پر از امید و آرزو
تکیه زده به خدا و بابالنگ درازش..
جودی ابد بلخره آخر قصه داره خوشبخت میشه
خوشبختی و حس میکنه..
اون روزا اصلا یادش نمیاد..الان فقط حال و آیندرو دوست داره
الان فقط بابالنگ درازشو دوست داره..
قبلش زشت بود..جهنم بود..شیطان بود...باتلاق و کثافط بود
بعدش بهشت شد...پاک شد..نور..روشنایی..
الله ولی الزین آمنو یخرجهم من اظلمات النور شد
از تاریکی آمد به سمت نور..
قلبش روحش پاک و آروم شد
در آغوش خدا آرام و ناز خوابید
darbare matn o naghashim nazar bedin lotfan...
cm plz
۲.۸k
۲۱ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.