یادته یه روز با هم میرفتیم....
یادته یه روز با هم میرفتیم....
رسیدیم به چند تا پله....
گفتی : میتونی از پله ها بپری....
گفتم : نه میترسم....
بهم گفتی: بپر....
نمیزارم زمین بخوری....
من پریدم و رسیدم به خودت....
اما....
تو خودتو کنار کشیدی....
گفتم : چرا خودتو کشیدی کنار....
گفتی : میخواستم ترست بریزه....
گفتم : من بخاطر تو پریدم....
ولی....
تو خندیدی و رفتی....
از اون موقع به بعد....
دیگه از همه چی میترسم.....
رسیدیم به چند تا پله....
گفتی : میتونی از پله ها بپری....
گفتم : نه میترسم....
بهم گفتی: بپر....
نمیزارم زمین بخوری....
من پریدم و رسیدم به خودت....
اما....
تو خودتو کنار کشیدی....
گفتم : چرا خودتو کشیدی کنار....
گفتی : میخواستم ترست بریزه....
گفتم : من بخاطر تو پریدم....
ولی....
تو خندیدی و رفتی....
از اون موقع به بعد....
دیگه از همه چی میترسم.....
۱.۶k
۲۸ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.