دو کلمه حرف حساب با آقای هاشمی
دو کلمه حرف حساب با آقای هاشمی
درست است که حرف امثال من به جایی نمی رسد و حتی اگر هم برسد در کسانی که باید اثر کند اثر نمی کند اما سکوت هم جایز نیست.
وقتی خاطره گویی جدید جناب هاشمی را شنیدم ،تازه فهمیدم چرا امام راحل عظیم الشان ،در پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه صادر کرده بودند اصرار داشتند که به مردم بفهمانند قبول قطعنامه برای ایشان چیزی جز نوشیدن جام زهر نیست. شاید ایشان می دانستند که ممکن است در آینده ،افرادی مثل هاشمی رفسنجانی با بیان خاطراتی از امام(ره)، عقاید خود را به نام امام جا بزنند و بگویند: « البته چند ماه بعد از قبول قطعنامه ،امام به خود من گفتند جام زهر امروز برای من شیرین است.»
در صورتی که امام خمینی(ره) در پیام قطعنامه با تکرار به جام زهر بودن آن تاکید می ورزند و می فرمایند: « من باز می گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.»
حالا هر چقدر هم دلسوزان نظام، به صحیفه امام استناد کنند و حرف هاشمی را رد کنند باز هم او حرف خودش را می زند.
این نقل قول ها و خاطره گویی هایی که تنها سندش ، فقط خود گوینده است ؛ناخودآگاه مرا به یاد روزهای بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله می اندازد (بدون اینکه قصد مقایسه داشته باشم). به یاد وقتی که مثلا ابوبکر حدیثی را که در تضاد با آیات قرآن بود از پیامبر(ص) نقل می کرد و تنها سند حدیث نیز، فقط خود ابوبکر بود و حضرت زهرا سلام الله علیها با استناد به آیات قرآن، آن روایت جعلی را رد می کرد اما آنان باز هم بر حرف خود اصرار داشتند و حرف خودشان را می زدند.
مسئله دیگر اینکه ، هاشمی بارها در اظهاراتش از جریان ارزشی و مومن جامعه که عموما در صحنه های دفاع از انقلاب حاضرند و دغدغه حفظ آرمان های انقلاب را دارند به عنوان تندرو ؛افراطی ؛ خشک مقدس و دلواپس نام می برد ؛ یکبار آنها را با نتانیاهو ،هم زبان می داند و بار دیگر آنان را مشکل کشور معرفی می کند و اخیرا هم گفته است: «اگر می بینید گاهی خشک مقدس ها و دلواپس ها اذیت می کنند اینان همان کسانی هستند که امام را هم اذیت می کردند.»
او با اینگونه حرف ها ، فضای جامعه را دوقطبی می کند و جو همدلی و همزبانی را برهم می زند.
در صورتی که اگر چشم هایش را بر دیدن حقایق نمی بست آن گاه به روشنی می دید که همین قشر مومن و ارزشی هستند که در مواقع خطر از انقلاب دفاع می کنند و اگر هاشمی در این کشور در امنیت زندگی می کند صدقه سر همین نیروهای ارزشی و مومنی است که در دفاع از انقلاب ،جانشان را نیز سپر می کنند.
آن روز که مهدی هاشمی داشت در لندن خوشگذرانی می کرد مصطفی احمدی روشن ،دلواپس دستاوردهای هسته ای و عزت ملی بود و برای حفظ آن جانش را فدا کرد؛ آن روز که فائزه برای خرید ساندویچ به خیابان آمده بود! و به آتش فتنه دامن می زد مهدی نوروزی ، دلواپس انقلاب شد و در مقابل منافقین و سلطنت طلبان و فتنه گران ایستاد و از انقلاب دفاع کرد و بعد هم دلواپس حرم اهل بیت علیهم السلام در عراق شد و در مبارزه با داعش به شهادت رسید.
خلاصه اینکه جناب هاشمی!
اولا؛ اگر شما امروز در امنیت زندگی می کنید از صدقه سر همین نیروهای مومن و ارزشی است که در دفاع از انقلاب سر از پا نمی شناسند.دلتان را به کف زدن ها و هورا کشیدن های تعدادی روشنفکرنما خوش نکنید. روشنفکرنماها میانه خوبی با روحانیت ندارند. روشنفکرنماها را با آخوندجماعت چه کار؟ تجربه مشروطه ثابت کرده است که روشنفکرنماها با کل روحانیت مشکل دارند.لذا اگر این هایی که نام دلواپس و تندرو و خشک مقدس بر آنان نهاده اید نبودند اکنون به جای اینکه عمامه شما روی سرتان باشد همین روشنفکرنماها دور گردنتان پیچیده بودند و خلاص!
ثانیا؛ امام را کسانی اذیت می کنند که با خاطره سازی و نسبت دادن حرف خود به امام ،دل آرام و قلب مطمئن امام را در ملکوت اعلی می لرزانند
درست است که حرف امثال من به جایی نمی رسد و حتی اگر هم برسد در کسانی که باید اثر کند اثر نمی کند اما سکوت هم جایز نیست.
وقتی خاطره گویی جدید جناب هاشمی را شنیدم ،تازه فهمیدم چرا امام راحل عظیم الشان ،در پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه صادر کرده بودند اصرار داشتند که به مردم بفهمانند قبول قطعنامه برای ایشان چیزی جز نوشیدن جام زهر نیست. شاید ایشان می دانستند که ممکن است در آینده ،افرادی مثل هاشمی رفسنجانی با بیان خاطراتی از امام(ره)، عقاید خود را به نام امام جا بزنند و بگویند: « البته چند ماه بعد از قبول قطعنامه ،امام به خود من گفتند جام زهر امروز برای من شیرین است.»
در صورتی که امام خمینی(ره) در پیام قطعنامه با تکرار به جام زهر بودن آن تاکید می ورزند و می فرمایند: « من باز می گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.»
حالا هر چقدر هم دلسوزان نظام، به صحیفه امام استناد کنند و حرف هاشمی را رد کنند باز هم او حرف خودش را می زند.
این نقل قول ها و خاطره گویی هایی که تنها سندش ، فقط خود گوینده است ؛ناخودآگاه مرا به یاد روزهای بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله می اندازد (بدون اینکه قصد مقایسه داشته باشم). به یاد وقتی که مثلا ابوبکر حدیثی را که در تضاد با آیات قرآن بود از پیامبر(ص) نقل می کرد و تنها سند حدیث نیز، فقط خود ابوبکر بود و حضرت زهرا سلام الله علیها با استناد به آیات قرآن، آن روایت جعلی را رد می کرد اما آنان باز هم بر حرف خود اصرار داشتند و حرف خودشان را می زدند.
مسئله دیگر اینکه ، هاشمی بارها در اظهاراتش از جریان ارزشی و مومن جامعه که عموما در صحنه های دفاع از انقلاب حاضرند و دغدغه حفظ آرمان های انقلاب را دارند به عنوان تندرو ؛افراطی ؛ خشک مقدس و دلواپس نام می برد ؛ یکبار آنها را با نتانیاهو ،هم زبان می داند و بار دیگر آنان را مشکل کشور معرفی می کند و اخیرا هم گفته است: «اگر می بینید گاهی خشک مقدس ها و دلواپس ها اذیت می کنند اینان همان کسانی هستند که امام را هم اذیت می کردند.»
او با اینگونه حرف ها ، فضای جامعه را دوقطبی می کند و جو همدلی و همزبانی را برهم می زند.
در صورتی که اگر چشم هایش را بر دیدن حقایق نمی بست آن گاه به روشنی می دید که همین قشر مومن و ارزشی هستند که در مواقع خطر از انقلاب دفاع می کنند و اگر هاشمی در این کشور در امنیت زندگی می کند صدقه سر همین نیروهای ارزشی و مومنی است که در دفاع از انقلاب ،جانشان را نیز سپر می کنند.
آن روز که مهدی هاشمی داشت در لندن خوشگذرانی می کرد مصطفی احمدی روشن ،دلواپس دستاوردهای هسته ای و عزت ملی بود و برای حفظ آن جانش را فدا کرد؛ آن روز که فائزه برای خرید ساندویچ به خیابان آمده بود! و به آتش فتنه دامن می زد مهدی نوروزی ، دلواپس انقلاب شد و در مقابل منافقین و سلطنت طلبان و فتنه گران ایستاد و از انقلاب دفاع کرد و بعد هم دلواپس حرم اهل بیت علیهم السلام در عراق شد و در مبارزه با داعش به شهادت رسید.
خلاصه اینکه جناب هاشمی!
اولا؛ اگر شما امروز در امنیت زندگی می کنید از صدقه سر همین نیروهای مومن و ارزشی است که در دفاع از انقلاب سر از پا نمی شناسند.دلتان را به کف زدن ها و هورا کشیدن های تعدادی روشنفکرنما خوش نکنید. روشنفکرنماها میانه خوبی با روحانیت ندارند. روشنفکرنماها را با آخوندجماعت چه کار؟ تجربه مشروطه ثابت کرده است که روشنفکرنماها با کل روحانیت مشکل دارند.لذا اگر این هایی که نام دلواپس و تندرو و خشک مقدس بر آنان نهاده اید نبودند اکنون به جای اینکه عمامه شما روی سرتان باشد همین روشنفکرنماها دور گردنتان پیچیده بودند و خلاص!
ثانیا؛ امام را کسانی اذیت می کنند که با خاطره سازی و نسبت دادن حرف خود به امام ،دل آرام و قلب مطمئن امام را در ملکوت اعلی می لرزانند
۳.۲k
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.