به نام خدای بخشنده مهربان
به نام خدای بخشنده مهربان
سخنم رابا آیه ای ازقرآن آغازمیکنم ...
مهربانترین آیه در بعد رأفت و مهربانی آیه 53 سوره زمر است.میدانید این آیه را چرازیباترین آیه میخوانند:!
بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحیم
«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛
بگو(ای پیامبر) ای بندگان من که بر خودتان اسراف در گناه انجام داده اید(هرگز) از رحمت خدا ناامید نشوید چرا که همانا خداوند می آمرزد گناهان شما را بطور کل و همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
میدانی حتی زمزمه کردن این آیه یک جورایی آرامت میکند....
اصلاشایدبرای همین بخشندگی اش است که گستاخانه برگناه اصرارمی ورزیم .....
نمیدانم ازکجاشروع کنم وازچه بگویم ....
گاهی ناخودآگاه کاری راشروع میکنی و هی ادامه اش میدهی ....
بارهاوسط های راه پشیمان میشنوی ....
اما.....
افسوس !
وقتی پشت سرت رانگاه میکنی می بینی نای برگشتن نداری....
ندایی انگارصدایت میکندوبازبه سوی خدامیخواندت ...
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
.......
بازمی روی بسویش ....بسوی ذات لایتناهی اش .....بازبه دامنش بازمیگردی
سربردامن کبریایی اش میگذاری و انگارهیچ چشمی نظاره ات نمیکند ...بغضت رامیشکنی ...
وصل توکجا ومن مهجورکجا
دردانه کجاحوصله مورکجا
هرچندزسوختن ندارم باکی
پروانه کجاوآتش طورکجا.....
انگاردستی بردلت کشیده میشود. .
سبکبار...
سبکسار....
رهامیشوی دردریای رحمانی اش....
انگارتاابد دلخوش این حرفش هستی....
قُل یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (2) .
به بندگانم ، آنان که بر خود اسراف کردند بگو از رحمت خدا ناامید نباشید ، خداوند تمام گناهان را می آمرزد ، همانا او آمرزنده ی مهربان است .
.....
میخاهم داستانی رابرایتان بگویم ....داستانی که شاید همه ازشنیدنش بدتان بیاید ....شاید قاضی بشویدوحکمی صادرکنید....شاید ولی دم شویدوقصاص بدهید....شاید هم ...
شایدهم مثل خدابشوید و ببخشید......
داستان ازخیلی وقت قبل شروع شد .....سیاوش واقعی مجبورشدبخاطرشرایطی ازاینجابرودوتنهایمان گذارد....پروفایلش رابه مهری دادتاچراغ پروفایلش خاموش نشود.....
اما.. .اما....
مشکل اینجابودکه همه سیاوش رامیخاستند
وبی آنکه حرفی ازمهری بشنونداعتراضهاشروع شده بود....خیلی ها تهدیدکردندکه بخاطرش میروند...خیلی هاماندنش راشرط ماندشان کردند...خیلی ها خاهش کردند....
اما سیاوش رفته بود....
وآنقدربچه هادوستش داشتندکه مهری دلش نمی آمد که بگویدتقاضاها بی جواب مانده است ....بایدتصمیمی میگرفت ...پادرراهی میگذاشت که بعدهابخاطرش سرزنش میشد ...اما فرصتی نداشت!
همه چیزیهویی شد....همه چیز انگاردست به دست هم دادتا مهری نقش سیاوش رااجراکند....
همه راضی بودندازماندن سیاوش....هیچکس حرفش زمین نخورد....
مهری ماند وپذیرفتن یک نقش ....
بازیگرمردی شدکه خیلی ازبچه های مجازی مردانگی اش رازبانزدکردند....مهری مردی شدکه دست یاری کسی راردنکرد....درخوشی هاوناخوشی هاهمه رویش حساب کردند....
مهری آدمین پروفایل سیاوش بود ودرپس رازی نهفته مردانه ازپس نقشش برآمد....
اما همیشه جایی ازکارمیلنگند....
جایی ته دلش میسوخت ....میتوانست رازش راازهمه مخفی کند....
ولی به حکم خدایی که میفرماید ذات بی نقص خودش است ولاغیر ....آمدتا رازش رابرملاکند....
بگویدمن سیاوش شمانبودم ....اما مردانه چراغ امیدمجازی تان رانگذاشتم خاموش بشود......
اکنون وقت نقش آفرینی ماست ....که ببخشیم ودرگذریم از پنهان کردن رازش....
که بسابسیاری ازما باشدکه گناه بزرگتری رامخفی میکنیم وقدرت اعترافش رانداریم .....
اگردلت ازاین داستان به دردآمدندای خدارابشنوکه
وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَعْفُواْ عَنِ السَّیَِّاتِ وَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُون سوره شوری آیه 25
و اوست کسی که از بندگانش توبه می پذیرد و از گناهان در می گذرد و آنچه را که می کنید، می داند.
شایدبگویید کوردمن این خطا که بخشیده نمیشود ...میدانی ....
جایگاه عبدخدا بعدازتوبه نزدش والاترمیشود؟چراکه به دامن خدابرگشته نه دامن گناه ....
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را
محتاج دعاوبخشندگی تان هستم .. .
یاحق
kurdman
kurdestan
arbil
سخنم رابا آیه ای ازقرآن آغازمیکنم ...
مهربانترین آیه در بعد رأفت و مهربانی آیه 53 سوره زمر است.میدانید این آیه را چرازیباترین آیه میخوانند:!
بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحیم
«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛
بگو(ای پیامبر) ای بندگان من که بر خودتان اسراف در گناه انجام داده اید(هرگز) از رحمت خدا ناامید نشوید چرا که همانا خداوند می آمرزد گناهان شما را بطور کل و همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
میدانی حتی زمزمه کردن این آیه یک جورایی آرامت میکند....
اصلاشایدبرای همین بخشندگی اش است که گستاخانه برگناه اصرارمی ورزیم .....
نمیدانم ازکجاشروع کنم وازچه بگویم ....
گاهی ناخودآگاه کاری راشروع میکنی و هی ادامه اش میدهی ....
بارهاوسط های راه پشیمان میشنوی ....
اما.....
افسوس !
وقتی پشت سرت رانگاه میکنی می بینی نای برگشتن نداری....
ندایی انگارصدایت میکندوبازبه سوی خدامیخواندت ...
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
.......
بازمی روی بسویش ....بسوی ذات لایتناهی اش .....بازبه دامنش بازمیگردی
سربردامن کبریایی اش میگذاری و انگارهیچ چشمی نظاره ات نمیکند ...بغضت رامیشکنی ...
وصل توکجا ومن مهجورکجا
دردانه کجاحوصله مورکجا
هرچندزسوختن ندارم باکی
پروانه کجاوآتش طورکجا.....
انگاردستی بردلت کشیده میشود. .
سبکبار...
سبکسار....
رهامیشوی دردریای رحمانی اش....
انگارتاابد دلخوش این حرفش هستی....
قُل یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (2) .
به بندگانم ، آنان که بر خود اسراف کردند بگو از رحمت خدا ناامید نباشید ، خداوند تمام گناهان را می آمرزد ، همانا او آمرزنده ی مهربان است .
.....
میخاهم داستانی رابرایتان بگویم ....داستانی که شاید همه ازشنیدنش بدتان بیاید ....شاید قاضی بشویدوحکمی صادرکنید....شاید ولی دم شویدوقصاص بدهید....شاید هم ...
شایدهم مثل خدابشوید و ببخشید......
داستان ازخیلی وقت قبل شروع شد .....سیاوش واقعی مجبورشدبخاطرشرایطی ازاینجابرودوتنهایمان گذارد....پروفایلش رابه مهری دادتاچراغ پروفایلش خاموش نشود.....
اما.. .اما....
مشکل اینجابودکه همه سیاوش رامیخاستند
وبی آنکه حرفی ازمهری بشنونداعتراضهاشروع شده بود....خیلی ها تهدیدکردندکه بخاطرش میروند...خیلی هاماندنش راشرط ماندشان کردند...خیلی ها خاهش کردند....
اما سیاوش رفته بود....
وآنقدربچه هادوستش داشتندکه مهری دلش نمی آمد که بگویدتقاضاها بی جواب مانده است ....بایدتصمیمی میگرفت ...پادرراهی میگذاشت که بعدهابخاطرش سرزنش میشد ...اما فرصتی نداشت!
همه چیزیهویی شد....همه چیز انگاردست به دست هم دادتا مهری نقش سیاوش رااجراکند....
همه راضی بودندازماندن سیاوش....هیچکس حرفش زمین نخورد....
مهری ماند وپذیرفتن یک نقش ....
بازیگرمردی شدکه خیلی ازبچه های مجازی مردانگی اش رازبانزدکردند....مهری مردی شدکه دست یاری کسی راردنکرد....درخوشی هاوناخوشی هاهمه رویش حساب کردند....
مهری آدمین پروفایل سیاوش بود ودرپس رازی نهفته مردانه ازپس نقشش برآمد....
اما همیشه جایی ازکارمیلنگند....
جایی ته دلش میسوخت ....میتوانست رازش راازهمه مخفی کند....
ولی به حکم خدایی که میفرماید ذات بی نقص خودش است ولاغیر ....آمدتا رازش رابرملاکند....
بگویدمن سیاوش شمانبودم ....اما مردانه چراغ امیدمجازی تان رانگذاشتم خاموش بشود......
اکنون وقت نقش آفرینی ماست ....که ببخشیم ودرگذریم از پنهان کردن رازش....
که بسابسیاری ازما باشدکه گناه بزرگتری رامخفی میکنیم وقدرت اعترافش رانداریم .....
اگردلت ازاین داستان به دردآمدندای خدارابشنوکه
وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَعْفُواْ عَنِ السَّیَِّاتِ وَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُون سوره شوری آیه 25
و اوست کسی که از بندگانش توبه می پذیرد و از گناهان در می گذرد و آنچه را که می کنید، می داند.
شایدبگویید کوردمن این خطا که بخشیده نمیشود ...میدانی ....
جایگاه عبدخدا بعدازتوبه نزدش والاترمیشود؟چراکه به دامن خدابرگشته نه دامن گناه ....
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را
محتاج دعاوبخشندگی تان هستم .. .
یاحق
kurdman
kurdestan
arbil
۳.۲k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.