...خنده ی لبانت کم نیست برای من
...خنده ی لبانت کم نیست برای من
تو تنها "می خندی" اما شوق بعد از
خنده هایت در دل من پر می گیرد...
می رود...
می رود تا آسمان ها دورتر...
تا آنجایی که تو هستی...
تا جایی که نزدیک توست...
تا جایی که صدایت رود شکر جاری می کند در دلم...
بخند...
جامم را پر کن از خنده هایت که مستِ مست شوم...
روی زیبای خالی به چه کار آید مرا،
تو رو کن آنچه را که دیگران ندارند...
بخند که دور از خانه آرام ندارم...
خانه ی من آن چال های روی گونه هایت است...
نخندی، بی خانمان می شوم... بخند...
تو تنها "می خندی" اما شوق بعد از
خنده هایت در دل من پر می گیرد...
می رود...
می رود تا آسمان ها دورتر...
تا آنجایی که تو هستی...
تا جایی که نزدیک توست...
تا جایی که صدایت رود شکر جاری می کند در دلم...
بخند...
جامم را پر کن از خنده هایت که مستِ مست شوم...
روی زیبای خالی به چه کار آید مرا،
تو رو کن آنچه را که دیگران ندارند...
بخند که دور از خانه آرام ندارم...
خانه ی من آن چال های روی گونه هایت است...
نخندی، بی خانمان می شوم... بخند...
۵.۳k
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.