از توي آيينه اي كه يك زنجير كوتاه با يك صليب جرم گرفته به
از توي آيينه اي كه يك زنجير كوتاه با يك صليب جرم گرفته به ساقه اش آويزان بود و بازي ميكرد،يك جفت چشم درشت و ميشي و يك نصف دماغ باريك و خوش تراش و سر گونه هاي پن كك زده اي پيدا بود.،و فقط وقتي كه از سرعت گير رد ميشد و يا توي چاله اي ميخورد،لب گوشتالو و ماتيك خورده اش را هم ميديد.
-:مستقيم بازم!
-:بله،مستقيم!،
وقتي كه حرف ميزد اصلا به او نگاه نميكرد و چشمهاي درشت اش را به خيابان ميدوخت.
بوي ادوكلن ملايمي در فضاي بسته ماشين پخش شده بود و با نگاه هايي كه دزدكي به گوشه آينه مي انداخت و صورت صاف و چشمهاي درشت اش را ميديد،شهوتش بيشتر ميشد.
از ده دقيقه پيش كه جلوي بانك به سراغ اش رفته بود تا همين سوال آخري ،هيچ حرفي نزده بود و هر كاري كه كرده بود تا او را به زبان بياورد نتوانسته بود!
((حروم زاده چه عشوه اي هم مياد،ميخواد نقش پلمب ها رو بازي كنه!،بعد چل سال چارواداري خر خودمو نشناسم كه باس برم بميرم!،اين كار هر روزمه ديگه!،اگه به حرفت نياوردم كه از خودت كمترم!،مهر انگيزم مث تو بود خانوم خانوما،ثريام مث توبود،معصومه ام مث تو بود،تو هم رام ميكنم،اونا رو كه دوتا چراق قرمز رد نكرده ساختم ولي تو سر سختي يه ذره،بايدم باشي خداوكيلي،معصومه و مهرانگيز كه بايد بيان كنيزيتو بكنن،سير به هوس مي افته گرسنه به زاري،الله اكبر،به ماه ميگه تو در نيا تا من درام!)).
-:ميگم خانم سيگار اذيتتون نميكنه يكي روشن كنم؟.
-:نه ،راحت باشيد!.
((راحتم جيگر طلا،تو ناراحت نباشي،نمي خوام سيگار پونصد تومنيمو ببيني و ضايه شم والا حتما بهت تعارف ميكردم از اون لباي آتيشيت پيداس كه سيگارم ميكشي)).
شيشه ماشين را كمي پايين زد و دود سيگار را كه به آرامي از توي دهانش بيرون مي آمد از روي شيشه بيرون كرد.
-:ميگن نشخوار آدمي زاد حرفه !،ببخشيد اگه پرچونه گي ميكنم،ولي خيابونا امروز خيلي شلوغه ها!
-:آره،ديروز خيلي خلوت تر بود مال اينه كه فردا تعطيله!،واسه اونه.
-:جدي ميگين خانوم!؟،مبارك خوشگل بود آبله ام درآورد!....چيه مگه فردا؟
-:فك كنم ميلاد باشه!.
-:خل بوديم خل تر شديم از دست اينا!،پريروز رحلت يكيشون بود!؟.
-:اينجوريه ديگه!.
-:اي بابا اين تعطيلي معطيليا واسه آدم حسابياس نه واسه ما كه از صب تا شب مث فرفره ميچرخيم و آخرشم يه آب باريكه قد دم موش داريم كه نميريم!.
نگاه اش را صميمانه و بي حيا به آيينه دوخته بود وزاق رفته بود توي چشم هاي ميشي اش.
-:كلاغ از باغبون قهر كرد يه گردو منفعت باغبون شد!!،به نفع شما شده خانوم كه!.
-:با منين!؟.
-:بله.
-:واسه چي؟.
-:ديگه تفريح و عشق و حال و ..از اين جاها كه پولدارا ميرن ديگه!.
-:شما چطور پولداري آدما رو تشخيص ميدين؟!.
-:رنگ رخساره خبر ميده خانوم !.
-:چند سالتونه شما؟
سوال غافلگيري بود و انتظاراش را نداشت،آب دهانش را قورت داد و آيينه را با دستش ميزان كرد و لب و چشمش را بيشتر توي آيينه جا داد.
-:شما بگين؟چن ساله قيافه ام ميخوره؟.
-:سي و پنج،شيش!!.
-:بس اين موهاي سفيد رو سر و صورتمو نميبيني خانوم،خوش به حال شوهرتون كه اينقده خوش بينين!،چهل و يه سالمه،اول چل چليمه!!.
-:خوب موندين!.
((ديدي!،هر كي يه رگ خوابي داره،گفتم كه از مهر انگيزم سمج تر باشه رامش ميكنم،نردبون پله به پله!)).
-:شما كه حدستون درست نبود خانوم اجازه ميديد كه منم سن شمارو حدس بزنم!؟.
-:بفرماييد.
-:سي و شش،هفت سال!
-:درسته!،خوب حدس زديد!.
-:ديدي!؟،راننده جماعت محاله غلط تشخيص بده،چرا چون از صب تا شام با مردم سرو كار داره!.
لبخند شبيه خنده اي روي لب هاي ماتيك خورده و گوشتي زن نقش بست و همان اورا شهوتي تر كرد.
((جان...،بخند،بخند!،خود خودشه ها،ببينم ميتونم درستش كنم و يه دلي از عزا درارم ؟!،ولي كاش منم يه همچي زني داشتم!،چقده خوشگله لامصب،چشاش مي ارزه به كبري!)).
-:ميگم خانوم شما زياد اين مسيرو ميرين!؟.
-:بله،تقريبا هرروز!.
-:ميشه يه خواهش بكنم!؟
-:بفرما!.
-:هر وقت زنگ زديد بگيد كد 39 رو بفرستيد!.
-:كد 39؟.
-:كد ماشين منه،ازتون خوشم اومده،يا ميخواين شمارمو بدم هر وقت كار داشتين في الفور ميام!.
-:نه نه ممنون همون كد رو به خاطر ميسپارم!،اين خيابونو دست راست اولين كوچه بپيچيد لطفا!!.
-:روي دوتا چشم درشتم!!،ميگم ها جاي ديگه ام اگه ميريد وايسم برسونمتون!؟
-:نه مرسي،همينجا كار دارم!.
-:نترسين پول نميگيرم!.
-:پول نميگيري؟...چرا؟.
-:خب ديگه محض خاطر شما!؟
-:شما زن داريد ديگه ها؟..
-:اگه بشه اسمشو زن گذاشت اره!،يه جوجه كشي گرفتم كه آشپزيم ميكنه!!.
-:همينجا وايسيد!،ممنون!،چقده تقديم كنم!.
-:همينجا،...پول نميگيرم خانم خوشگله،اين بار شما مهمون بوديد!،درسته مسافر كشم ولي دستم مث گداي سامره دراز نيست!،تو خونه تون يه چايي بهمون ميدادي كفايت ميكرد.!
-:چشم!،اين چهار هزار تومنه،اينم كارتمه،تشريف آورديد چايي هم
-:مستقيم بازم!
-:بله،مستقيم!،
وقتي كه حرف ميزد اصلا به او نگاه نميكرد و چشمهاي درشت اش را به خيابان ميدوخت.
بوي ادوكلن ملايمي در فضاي بسته ماشين پخش شده بود و با نگاه هايي كه دزدكي به گوشه آينه مي انداخت و صورت صاف و چشمهاي درشت اش را ميديد،شهوتش بيشتر ميشد.
از ده دقيقه پيش كه جلوي بانك به سراغ اش رفته بود تا همين سوال آخري ،هيچ حرفي نزده بود و هر كاري كه كرده بود تا او را به زبان بياورد نتوانسته بود!
((حروم زاده چه عشوه اي هم مياد،ميخواد نقش پلمب ها رو بازي كنه!،بعد چل سال چارواداري خر خودمو نشناسم كه باس برم بميرم!،اين كار هر روزمه ديگه!،اگه به حرفت نياوردم كه از خودت كمترم!،مهر انگيزم مث تو بود خانوم خانوما،ثريام مث توبود،معصومه ام مث تو بود،تو هم رام ميكنم،اونا رو كه دوتا چراق قرمز رد نكرده ساختم ولي تو سر سختي يه ذره،بايدم باشي خداوكيلي،معصومه و مهرانگيز كه بايد بيان كنيزيتو بكنن،سير به هوس مي افته گرسنه به زاري،الله اكبر،به ماه ميگه تو در نيا تا من درام!)).
-:ميگم خانم سيگار اذيتتون نميكنه يكي روشن كنم؟.
-:نه ،راحت باشيد!.
((راحتم جيگر طلا،تو ناراحت نباشي،نمي خوام سيگار پونصد تومنيمو ببيني و ضايه شم والا حتما بهت تعارف ميكردم از اون لباي آتيشيت پيداس كه سيگارم ميكشي)).
شيشه ماشين را كمي پايين زد و دود سيگار را كه به آرامي از توي دهانش بيرون مي آمد از روي شيشه بيرون كرد.
-:ميگن نشخوار آدمي زاد حرفه !،ببخشيد اگه پرچونه گي ميكنم،ولي خيابونا امروز خيلي شلوغه ها!
-:آره،ديروز خيلي خلوت تر بود مال اينه كه فردا تعطيله!،واسه اونه.
-:جدي ميگين خانوم!؟،مبارك خوشگل بود آبله ام درآورد!....چيه مگه فردا؟
-:فك كنم ميلاد باشه!.
-:خل بوديم خل تر شديم از دست اينا!،پريروز رحلت يكيشون بود!؟.
-:اينجوريه ديگه!.
-:اي بابا اين تعطيلي معطيليا واسه آدم حسابياس نه واسه ما كه از صب تا شب مث فرفره ميچرخيم و آخرشم يه آب باريكه قد دم موش داريم كه نميريم!.
نگاه اش را صميمانه و بي حيا به آيينه دوخته بود وزاق رفته بود توي چشم هاي ميشي اش.
-:كلاغ از باغبون قهر كرد يه گردو منفعت باغبون شد!!،به نفع شما شده خانوم كه!.
-:با منين!؟.
-:بله.
-:واسه چي؟.
-:ديگه تفريح و عشق و حال و ..از اين جاها كه پولدارا ميرن ديگه!.
-:شما چطور پولداري آدما رو تشخيص ميدين؟!.
-:رنگ رخساره خبر ميده خانوم !.
-:چند سالتونه شما؟
سوال غافلگيري بود و انتظاراش را نداشت،آب دهانش را قورت داد و آيينه را با دستش ميزان كرد و لب و چشمش را بيشتر توي آيينه جا داد.
-:شما بگين؟چن ساله قيافه ام ميخوره؟.
-:سي و پنج،شيش!!.
-:بس اين موهاي سفيد رو سر و صورتمو نميبيني خانوم،خوش به حال شوهرتون كه اينقده خوش بينين!،چهل و يه سالمه،اول چل چليمه!!.
-:خوب موندين!.
((ديدي!،هر كي يه رگ خوابي داره،گفتم كه از مهر انگيزم سمج تر باشه رامش ميكنم،نردبون پله به پله!)).
-:شما كه حدستون درست نبود خانوم اجازه ميديد كه منم سن شمارو حدس بزنم!؟.
-:بفرماييد.
-:سي و شش،هفت سال!
-:درسته!،خوب حدس زديد!.
-:ديدي!؟،راننده جماعت محاله غلط تشخيص بده،چرا چون از صب تا شام با مردم سرو كار داره!.
لبخند شبيه خنده اي روي لب هاي ماتيك خورده و گوشتي زن نقش بست و همان اورا شهوتي تر كرد.
((جان...،بخند،بخند!،خود خودشه ها،ببينم ميتونم درستش كنم و يه دلي از عزا درارم ؟!،ولي كاش منم يه همچي زني داشتم!،چقده خوشگله لامصب،چشاش مي ارزه به كبري!)).
-:ميگم خانوم شما زياد اين مسيرو ميرين!؟.
-:بله،تقريبا هرروز!.
-:ميشه يه خواهش بكنم!؟
-:بفرما!.
-:هر وقت زنگ زديد بگيد كد 39 رو بفرستيد!.
-:كد 39؟.
-:كد ماشين منه،ازتون خوشم اومده،يا ميخواين شمارمو بدم هر وقت كار داشتين في الفور ميام!.
-:نه نه ممنون همون كد رو به خاطر ميسپارم!،اين خيابونو دست راست اولين كوچه بپيچيد لطفا!!.
-:روي دوتا چشم درشتم!!،ميگم ها جاي ديگه ام اگه ميريد وايسم برسونمتون!؟
-:نه مرسي،همينجا كار دارم!.
-:نترسين پول نميگيرم!.
-:پول نميگيري؟...چرا؟.
-:خب ديگه محض خاطر شما!؟
-:شما زن داريد ديگه ها؟..
-:اگه بشه اسمشو زن گذاشت اره!،يه جوجه كشي گرفتم كه آشپزيم ميكنه!!.
-:همينجا وايسيد!،ممنون!،چقده تقديم كنم!.
-:همينجا،...پول نميگيرم خانم خوشگله،اين بار شما مهمون بوديد!،درسته مسافر كشم ولي دستم مث گداي سامره دراز نيست!،تو خونه تون يه چايي بهمون ميدادي كفايت ميكرد.!
-:چشم!،اين چهار هزار تومنه،اينم كارتمه،تشريف آورديد چايي هم
۱۹.۰k
۱۶ آبان ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.