(بخدا نخونید ضرر کردید)
(بخدا نخونید ضرر کردید)
یادش بخیر قدیما..
یادش بخیر چقدر حرص میخوردیم وقتی روز تعطیل رسمی با جمعه تداخل داشت........ ..
بچه های نسل امروز هیچوقت رابطه نوار کاست رو باخودکار بیک نمیفهمن…
ما بچه بودیم یه بازی بود به نام:
«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت»…
صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !
بچه کـــه بــودیم یکی از تفریحات سالم ما این بود:
که پنکه رو خاموش میکردیم,
یکم که سرعتش کم میشد, با انگشت پَره هاشو نگه میداشتیم…
..
یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که:
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو…..
من که حلالشون نمی کنم!!!!!
..
یه زمان از امتحانات که بر میگشتیم، مامانمون میپرسید: چند میشی؟
با صدای بلند داد می زدیم ۲۰ !
یادش گرامی باد !
۱ دقیقه سکوت لطفا !!!
یادش بخیر بچه بودیم اون موقع ها شماره ها روی تلفن نمی افتاد!
زنگ میزدیم مزاحم میشدیم
یه بار زنگ زدم یه مَرده گوشی رو برداشت، منم فوت میکردم...
گفت: خُب حالا من با فشار دادن یک دکمه…..
آقا ما هم از ترسمون سریع قط میکردیم !
یه همچین ادم هایی بودیم ما !!!
..
یادش بخیر قدیمـا رو عیدی فَک و فامیل حســـــاب باز میکردیم...
الانا خیلـــی بهمون لطف کنن ماچمون میکنن…!
........
.. ..
والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی! میگفت: شما… مام میگفتیم: ما؟ میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین! مام میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر! آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..! یعنی یه همچین ادم های دوست داشتنی ای بودیم
یادش بخیر قدیما..
یادش بخیر چقدر حرص میخوردیم وقتی روز تعطیل رسمی با جمعه تداخل داشت........ ..
بچه های نسل امروز هیچوقت رابطه نوار کاست رو باخودکار بیک نمیفهمن…
ما بچه بودیم یه بازی بود به نام:
«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت»…
صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !
بچه کـــه بــودیم یکی از تفریحات سالم ما این بود:
که پنکه رو خاموش میکردیم,
یکم که سرعتش کم میشد, با انگشت پَره هاشو نگه میداشتیم…
..
یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که:
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو…..
من که حلالشون نمی کنم!!!!!
..
یه زمان از امتحانات که بر میگشتیم، مامانمون میپرسید: چند میشی؟
با صدای بلند داد می زدیم ۲۰ !
یادش گرامی باد !
۱ دقیقه سکوت لطفا !!!
یادش بخیر بچه بودیم اون موقع ها شماره ها روی تلفن نمی افتاد!
زنگ میزدیم مزاحم میشدیم
یه بار زنگ زدم یه مَرده گوشی رو برداشت، منم فوت میکردم...
گفت: خُب حالا من با فشار دادن یک دکمه…..
آقا ما هم از ترسمون سریع قط میکردیم !
یه همچین ادم هایی بودیم ما !!!
..
یادش بخیر قدیمـا رو عیدی فَک و فامیل حســـــاب باز میکردیم...
الانا خیلـــی بهمون لطف کنن ماچمون میکنن…!
........
.. ..
والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی! میگفت: شما… مام میگفتیم: ما؟ میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین! مام میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر! آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..! یعنی یه همچین ادم های دوست داشتنی ای بودیم
۷.۸k
۱۸ آبان ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.