دیشب به در خانه او رفتم مست انگشت به در خانه زدم ، گمان كردم هست همسایه ولی پنجره بگشود و بگفت او ماه عسل رفت ، پس پنجره را بست آب می رود و ریگزارش می ماند دوست می رود و یادگارش می ماند فریدون مشیری
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.