داستان های واقعی/ نگهبانی به سبک فرمانده لشکر
داستانهای واقعی/ نگهبانی به سبک فرمانده لشکر
خراسان/ نصف شب از شناسایی برگشته بود. وقتی میبیند بچهها در چادر خوابیدهاند، همان جا بیرون چادر میخوابد. نگهبانی آمده بود فرد بعدی را بیدار کند، میبیند بیرون چادر کسی خوابیده است. با قنداق اسلحه به پهلویش میزند و بلندش میکند و میگوید: «پاشو، نوبت پست شماست». شهید مهدی زین الدین هم بلند میشود اسلحه را میگیرد و میرود سر پست و تا صبح نگهبانی میدهد! صبح زود، نگهبان به آن بسیجی میگوید: «چرا دیشب من را بیدار نکردی؟!» وقتی به محل نگهبانی میروند، میبینند فرمانده لشکر دارد نگهبانی میدهد! برگرفته از کتاب «تو که آن بالا نشستی»، ص5
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=1641561
خراسان/ نصف شب از شناسایی برگشته بود. وقتی میبیند بچهها در چادر خوابیدهاند، همان جا بیرون چادر میخوابد. نگهبانی آمده بود فرد بعدی را بیدار کند، میبیند بیرون چادر کسی خوابیده است. با قنداق اسلحه به پهلویش میزند و بلندش میکند و میگوید: «پاشو، نوبت پست شماست». شهید مهدی زین الدین هم بلند میشود اسلحه را میگیرد و میرود سر پست و تا صبح نگهبانی میدهد! صبح زود، نگهبان به آن بسیجی میگوید: «چرا دیشب من را بیدار نکردی؟!» وقتی به محل نگهبانی میروند، میبینند فرمانده لشکر دارد نگهبانی میدهد! برگرفته از کتاب «تو که آن بالا نشستی»، ص5
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=1641561
۵۷۶
۰۶ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.