دسته ای مرغ سحر گریه برایت کردند
دسته ای مرغ سحر گریه برایت کردند
لبِ گهواره نشستند و صدایت کردند
دوشِ جبریل نشستی که به معراج روی
دو سه ساعت نشده سر به هـوایت کردند
تربت عشق به کام تو زدند و آن جا
آخــرین منتقمِ خـون خدایـت کردنـد
چشم عیسی که به چشمان قشنگت افتاد
همه ی عرش در آن لحظه دعایت کردند
تاب دوری تو را حضرت جبریل نداشت
پس بـه زور از بغلِ عرش جدایـت کردند
چقَدر بر پدر و مادر تو سخت گذشت
این دقایق که ز آغوش رهایت کردند
برای تعجیل در فرجش صلوات.
برگرفته از وبلاگ دل تنگ امام زمان (عج) - deltang.blog.ir
لبِ گهواره نشستند و صدایت کردند
دوشِ جبریل نشستی که به معراج روی
دو سه ساعت نشده سر به هـوایت کردند
تربت عشق به کام تو زدند و آن جا
آخــرین منتقمِ خـون خدایـت کردنـد
چشم عیسی که به چشمان قشنگت افتاد
همه ی عرش در آن لحظه دعایت کردند
تاب دوری تو را حضرت جبریل نداشت
پس بـه زور از بغلِ عرش جدایـت کردند
چقَدر بر پدر و مادر تو سخت گذشت
این دقایق که ز آغوش رهایت کردند
برای تعجیل در فرجش صلوات.
برگرفته از وبلاگ دل تنگ امام زمان (عج) - deltang.blog.ir
۸۲۲
۱۲ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.