داریوش (شهرغم)
داریوش (شهرغم)
خسته و دربه در شهر غمم
شبم از هر چی شبه سیاه تره
زندگی زندون سرد کینه هاست
رو دلم زخم هزارتا خنجره
چی میشد اون دستای کوچیکو گرم
رو سرم دسته نوازش میکشید
بستر تنهایو سرد منو
بوسه گرمی به آتیش میکشید
چی میشد تو خونه ی کوچیک من
غنچه های گل غم وا نمیشد
چی میشد هیچکسی تنها نمیزاشت
جز خدا هیچکسی تنها نمیشد
من هنوز در به در شهر غمم
شبم از هر چی شبه سیاه تره
زندگی زندون سرد کینه هاست
رو دلم زخم هزار تا خنجره.....
خسته و دربه در شهر غمم
شبم از هر چی شبه سیاه تره
زندگی زندون سرد کینه هاست
رو دلم زخم هزارتا خنجره
چی میشد اون دستای کوچیکو گرم
رو سرم دسته نوازش میکشید
بستر تنهایو سرد منو
بوسه گرمی به آتیش میکشید
چی میشد تو خونه ی کوچیک من
غنچه های گل غم وا نمیشد
چی میشد هیچکسی تنها نمیزاشت
جز خدا هیچکسی تنها نمیشد
من هنوز در به در شهر غمم
شبم از هر چی شبه سیاه تره
زندگی زندون سرد کینه هاست
رو دلم زخم هزار تا خنجره.....
۲.۶k
۱۵ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.