شانه هایم وسعت یک آسمان
شانه هایم وسعت یک آسمان
غصه هایم پُشت ِ دهلیز سکوت
رنگ چشمانم کمی دریاتر است....
پینه های دست هایم را نگو
درد هایم، پینه ها را بسته است
بازوانم قدرت روی زمین
روز ها را کمی خسته ترم
غرق افکار غریب
ساکتم اما درونم پُر خروش
من تحمل میکنم خود را "سکوت"
سرنوشتم،عشق،ایثار و نثار
روی پاهای خودم، من را ببین
یک نگاه مهربان،چشمی به راه
می زُداید رنج غم های مرا
خلقتم روز ازل اینگونه بود:
"خود شکن،خود را شکن، در خود شکن
خود فراموشی نما، دیگر ببین
من تورا " زن " آفریدم در زمین...."
غصه هایم پُشت ِ دهلیز سکوت
رنگ چشمانم کمی دریاتر است....
پینه های دست هایم را نگو
درد هایم، پینه ها را بسته است
بازوانم قدرت روی زمین
روز ها را کمی خسته ترم
غرق افکار غریب
ساکتم اما درونم پُر خروش
من تحمل میکنم خود را "سکوت"
سرنوشتم،عشق،ایثار و نثار
روی پاهای خودم، من را ببین
یک نگاه مهربان،چشمی به راه
می زُداید رنج غم های مرا
خلقتم روز ازل اینگونه بود:
"خود شکن،خود را شکن، در خود شکن
خود فراموشی نما، دیگر ببین
من تورا " زن " آفریدم در زمین...."
۱.۸k
۲۲ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.