آینه پرسید چرا دیر کرده است ؟
آینه پرسید چرا دیر کرده است ؟
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟
خندیدمو گفتم او فقط اسیر من است ....
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است ...
گفتم امرثوز هوا سرد بوده است ...
شاید موعد قرار تغییر کرده است...
خندید به سادگیم ، و آینه گفت
احساس پاک تو را زنجیر کرده است ...
گفتم از عشق من چنین سخن نگو
گفت خوابی ... سالها دیر کرده است ...
در آینه به خود نگاه میکنم .... آه
عشق تو عجیب مرا « پیر » کرده است .....
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟
خندیدمو گفتم او فقط اسیر من است ....
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است ...
گفتم امرثوز هوا سرد بوده است ...
شاید موعد قرار تغییر کرده است...
خندید به سادگیم ، و آینه گفت
احساس پاک تو را زنجیر کرده است ...
گفتم از عشق من چنین سخن نگو
گفت خوابی ... سالها دیر کرده است ...
در آینه به خود نگاه میکنم .... آه
عشق تو عجیب مرا « پیر » کرده است .....
۷۵۳
۰۱ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.