آیا ایران به یک بیابان بزرگ تبدیل می شود؟
آیا ایران به یک بیابان بزرگ تبدیل می شود؟
حدود 20 سال پیش، برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) گزارشی براساس اطلاعات دانشمندان منتشر کرد که گزاره «بیابان زایی و خشکسالی روی هم اثرات متقابل دارند» را تایید می کرد.
مجله تجارت فردا - محمد درویش، بیابان شناس و مدیر دفتر مشارکت های مردمی سازمان محیط زیست: حدود 20 سال پیش، برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) گزارشی براساس اطلاعات دانشمندان منتشر کرد که گزاره «بیابان زایی و خشکسالی روی هم اثرات متقابل دارند» را تایید می کرد. یعنی در جایی بیابان زایی اتفاق بیفتد و انسان به خاطر عملکردها و فشارهای بیش از حدی که روی زمین می گذارد، سبب گسترش بیابان می شود، این بیابان زایی سبب تشدید خشکسالی نیز می شود و اگر خشکسالی تشدید شود، بیابان زایی را به مراتب تشدید می کند. این تاثیر متقابل به طرز بی رحمانه ای زندگی انسان ها را تهدید می کند.
این ماجرا حالا به طرز بی سابقه ای دارد خود را در ایران نشان می دهد تشدید بیابان زایی و خشکسالی ممتد، به دلیل توسعه سدسازی و طرح های اشتباه انتقال آب حوضه به حوضه، استقرار مدیریت نشده صنایع، تاکید بر کشاورزی غیراصولی و پرمصرف و ... روند بیابانی شدن ایران را سرعت بخشیده است.
واقعیت این است که حالا دیگر بیابان زایی فقط پیشروی ماسه ها و خشکی قنات ها نیست، بلکه افت حاصلخیزی خاک و افزایش مهاجرت از تبعات جدید بیابا زایی است. ظهور جنبش های تروریستی مانند داعش در عراق و سوریه، بوکوحرام، انصار بیت المقدس در صحرای سینا، جیش الاسلام در لیبی و ... به درستی می تواند گسترش بیابان زایی در جهان را هولناک تر کند. مردمی که با هجوم بیابان چیزی برای از دست دادن نداشته باشند، از جریانات اینچنینی متاثر می شوند و به خود بمب می بندند و جهان را به طرز غم انگیزی خون آلوده تر می کنند.
در ایران وضعیت به شکل دیگری در حال گسترش است. منابع آب زیرزمینی ما دارد تمام می شود. آلودگی هوا تشدید و تنوع زیستی در ایران دچار تخریب بی سابقه ای شده است. همین تشدید فشارهای انسانی و خشکسالی در کنار تغییر اقلیم، در کشور نمود بیشتری پیدا کرده است.
به جای اینکه در 100 سال آینده 0.75 درجه سلسیوس افزایش دما داشته باشیم، پیش بینی می شود در طول 100 سال آینده، این رقم دو برابر شود و حدود دو درجه افزایش دما را تجربه کنیم. اطراف دریاچه ارومیه به طرز آشکاری با افزایش دما مواجه شده است و افزایش دما و تبخیر سبب شده میزان تبخیر بیشتر شود و بارندگی مثل قبل کارکرد خود را نداشته باشد و عملا اگر بارش باران در این منطقه بیشتر شود، کارآیی گذشته را نداشته باشد.
ایران البته متاثر از گرمایش جهانی است. تغییر اقلیم در ایران در کنار خشکسالی مدیریتی، دارد روند ناکارآیی سرزمینی را تشدید می کند. نمود این وضعیت را می توان در نابودی 18 میلیون اصله بلوط در غرب کشور دید که آرام آرام خشکیدند. فشار بیش از حد حضور دام، کشت زیراشکوب جنگل، گون زنی، آتش سوزی، ورود ریزگردها و ... از جمله مواردی است که در مناطق غرب و جنوب غرب کشور، به نوعی قحطی مدیریت پایدار را نشان می دهد. با این حال تاثیرات تغییر اقلیم را هم می توان در خشکی سرشاخه اصلی سفیدرود دید؛ رودی که به آمازون ایران معروف است. خشکی رود پرآب سفیدرود در اردیبهشت ماه نشان می دهد چگونه ایران نیز در فرآیند جهانی گرمایی و تغییر اقلیمی گرفتار شده است.
با این حال باید به ساخت 72 سد روی حوزه آبخیز ارومیه نیز اشاره کرد. آمار رسمی نشان می دهد ساخت این سدها، نظام هیدرولوژیکی دریاچه را بر هم زده است. بنابراین همین خشکی فزاینده دارد تخریب سرزمین ایران را تشدید می کند. شوربختانه اگر همین حالا هم 72 سد منطقه آبریز ارومیه را برداریم نمی توانیم امیدوار باشیم که شرایط به حالت قبل برگردد چرا که وضعیت ارومیه مثل کارخانه ای است که به خاطر رعایت نکردن اصولا ایمنی انگشتان کارگرانش زیر دستگاه ها قطع شده و حالا با تجهیز کارخانه بخواهد زیان ایجاد شده را جبران کند، غافل از اینکه هرگز انگشتان کارگران به حالت اول بازنمی گردد و کارخانه با کارگران بی انگشت کار خواهد کرد. خشک شدن هامون، گاوخونی، زاینده رود، پریشان بختگان، طشتک و ... همه انگشتان قطع شده طبیعت ایران هستند.
چند روز پیش در جوار تالاب های سه گله، آلاگل، آجی گل و آلماگل در کنار رودخانه اترک بودم. طبق برنامه ریزی های انجام شده قرار بوده پنج سد در این منطقه ساخته شود و با وضعیتی که وجود دارد، این تالاب ها در معرض خشکیدگی شدید قرار دارند و 60 تا 70 درصد کیفیت این رودخانه از دست رفته که با آغاز سدسازی باید برای همیشه آنها را خشکیده فرض کرد، چرا که مسیر این تالاب ها به سمت تالاب گمیشگان پیش می رود ولی حالا این تالاب یک کیلومتر عقب نشسته است.
وقتی چنین هجمه سنگینی به منابع
حدود 20 سال پیش، برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) گزارشی براساس اطلاعات دانشمندان منتشر کرد که گزاره «بیابان زایی و خشکسالی روی هم اثرات متقابل دارند» را تایید می کرد.
مجله تجارت فردا - محمد درویش، بیابان شناس و مدیر دفتر مشارکت های مردمی سازمان محیط زیست: حدود 20 سال پیش، برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) گزارشی براساس اطلاعات دانشمندان منتشر کرد که گزاره «بیابان زایی و خشکسالی روی هم اثرات متقابل دارند» را تایید می کرد. یعنی در جایی بیابان زایی اتفاق بیفتد و انسان به خاطر عملکردها و فشارهای بیش از حدی که روی زمین می گذارد، سبب گسترش بیابان می شود، این بیابان زایی سبب تشدید خشکسالی نیز می شود و اگر خشکسالی تشدید شود، بیابان زایی را به مراتب تشدید می کند. این تاثیر متقابل به طرز بی رحمانه ای زندگی انسان ها را تهدید می کند.
این ماجرا حالا به طرز بی سابقه ای دارد خود را در ایران نشان می دهد تشدید بیابان زایی و خشکسالی ممتد، به دلیل توسعه سدسازی و طرح های اشتباه انتقال آب حوضه به حوضه، استقرار مدیریت نشده صنایع، تاکید بر کشاورزی غیراصولی و پرمصرف و ... روند بیابانی شدن ایران را سرعت بخشیده است.
واقعیت این است که حالا دیگر بیابان زایی فقط پیشروی ماسه ها و خشکی قنات ها نیست، بلکه افت حاصلخیزی خاک و افزایش مهاجرت از تبعات جدید بیابا زایی است. ظهور جنبش های تروریستی مانند داعش در عراق و سوریه، بوکوحرام، انصار بیت المقدس در صحرای سینا، جیش الاسلام در لیبی و ... به درستی می تواند گسترش بیابان زایی در جهان را هولناک تر کند. مردمی که با هجوم بیابان چیزی برای از دست دادن نداشته باشند، از جریانات اینچنینی متاثر می شوند و به خود بمب می بندند و جهان را به طرز غم انگیزی خون آلوده تر می کنند.
در ایران وضعیت به شکل دیگری در حال گسترش است. منابع آب زیرزمینی ما دارد تمام می شود. آلودگی هوا تشدید و تنوع زیستی در ایران دچار تخریب بی سابقه ای شده است. همین تشدید فشارهای انسانی و خشکسالی در کنار تغییر اقلیم، در کشور نمود بیشتری پیدا کرده است.
به جای اینکه در 100 سال آینده 0.75 درجه سلسیوس افزایش دما داشته باشیم، پیش بینی می شود در طول 100 سال آینده، این رقم دو برابر شود و حدود دو درجه افزایش دما را تجربه کنیم. اطراف دریاچه ارومیه به طرز آشکاری با افزایش دما مواجه شده است و افزایش دما و تبخیر سبب شده میزان تبخیر بیشتر شود و بارندگی مثل قبل کارکرد خود را نداشته باشد و عملا اگر بارش باران در این منطقه بیشتر شود، کارآیی گذشته را نداشته باشد.
ایران البته متاثر از گرمایش جهانی است. تغییر اقلیم در ایران در کنار خشکسالی مدیریتی، دارد روند ناکارآیی سرزمینی را تشدید می کند. نمود این وضعیت را می توان در نابودی 18 میلیون اصله بلوط در غرب کشور دید که آرام آرام خشکیدند. فشار بیش از حد حضور دام، کشت زیراشکوب جنگل، گون زنی، آتش سوزی، ورود ریزگردها و ... از جمله مواردی است که در مناطق غرب و جنوب غرب کشور، به نوعی قحطی مدیریت پایدار را نشان می دهد. با این حال تاثیرات تغییر اقلیم را هم می توان در خشکی سرشاخه اصلی سفیدرود دید؛ رودی که به آمازون ایران معروف است. خشکی رود پرآب سفیدرود در اردیبهشت ماه نشان می دهد چگونه ایران نیز در فرآیند جهانی گرمایی و تغییر اقلیمی گرفتار شده است.
با این حال باید به ساخت 72 سد روی حوزه آبخیز ارومیه نیز اشاره کرد. آمار رسمی نشان می دهد ساخت این سدها، نظام هیدرولوژیکی دریاچه را بر هم زده است. بنابراین همین خشکی فزاینده دارد تخریب سرزمین ایران را تشدید می کند. شوربختانه اگر همین حالا هم 72 سد منطقه آبریز ارومیه را برداریم نمی توانیم امیدوار باشیم که شرایط به حالت قبل برگردد چرا که وضعیت ارومیه مثل کارخانه ای است که به خاطر رعایت نکردن اصولا ایمنی انگشتان کارگرانش زیر دستگاه ها قطع شده و حالا با تجهیز کارخانه بخواهد زیان ایجاد شده را جبران کند، غافل از اینکه هرگز انگشتان کارگران به حالت اول بازنمی گردد و کارخانه با کارگران بی انگشت کار خواهد کرد. خشک شدن هامون، گاوخونی، زاینده رود، پریشان بختگان، طشتک و ... همه انگشتان قطع شده طبیعت ایران هستند.
چند روز پیش در جوار تالاب های سه گله، آلاگل، آجی گل و آلماگل در کنار رودخانه اترک بودم. طبق برنامه ریزی های انجام شده قرار بوده پنج سد در این منطقه ساخته شود و با وضعیتی که وجود دارد، این تالاب ها در معرض خشکیدگی شدید قرار دارند و 60 تا 70 درصد کیفیت این رودخانه از دست رفته که با آغاز سدسازی باید برای همیشه آنها را خشکیده فرض کرد، چرا که مسیر این تالاب ها به سمت تالاب گمیشگان پیش می رود ولی حالا این تالاب یک کیلومتر عقب نشسته است.
وقتی چنین هجمه سنگینی به منابع
۲۱.۴k
۰۳ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.