دراوصاف خصایل والای علی (ع)بسیارمطالب یافتم اما به کلام م
دراوصاف خصایل والای علی (ع)بسیارمطالب یافتم اما به کلام مولانا دروصف مولایم علی بسنده نمودم .......
علی علیه السلام و قاتل خود
مولوی در حکایت دیگری به این حدیث نبوی اشاره می کند که بنابر روایات، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در گوش رکابدار علی علیه السلام فرمود: «کشتن علی بر دست تو خواهد بودن، خبرت کردم » .
در شرح نیکلسون / مثنوی آمده است: «من اصل این حکایت را نمی دانم که عبدالله بن ملجم، از خوارج، که علی علیه السلام به دست او کشته شد، قبلا رکابدار او بوده است. به گفته المبرد (کامل، ج 1، ص 550) علی علیه السلام، ابن ملجم را از راه نظر می شناخت و او را دشمنی کینه توز و قاتل آینده خود می دانست، اما با این حال، از کشتن وی سرباز می زد و می گفت: "کیف اقتل قاتلی"; چگونه او را که مقدر است مرا بکشد، بکشم؟ با آن که پیامبر صلی الله علیه وآله کشته شدن علی به دست ابن ملجم را بر او معلوم گردانیده بود، امیرالمؤمنین علیه السلام پیوسته به ابن ملجم نیکی می کرد» .
این در حالی است که ابن ملجم به علی علیه السلام التماس می کرد که "از بهر خدا مرا بکش و از این قضا برهان."
مولوی پاسخ علی علیه السلام را به این صورت به نظم می کشد:
خنجر و شمشیر شد ریحان من
مرگ من شد بزم و نرگستان من
آن که او تن را بدین سان پی کند
حرص میری و خلافت کی کند
زان به ظاهر کوشد اندر جاه و حکم
تا امیران را نماید راه و حکم
تا امیری را دهد جانی دگر
تا دهد نخل خلافت را ثمر.
این حکایت به شایسته ترین نحو از زبان علی علیه السلام در مثنوی آمده است:
گفت پیغمبر به گوش چاکرم
کو برد روزی ز گردن این سرم
کرد آگه آن رسول وحی، دوست
که هلاکم عاقبت بر دست اوست
او همی گوید: بکش پیشین مرا
تا نیاید از من این منکر خطا
من همی گویم: چو مرگ من زتوست
با قضا من چو توانم حیله جست
او همی افتد به پیشم: کای کریم!
مر مرا کن از برای حق دو نیم
تا نه آید بر من این انجام بد
تا نسوزد جان من بر جان من
من همی گویم: برو «جف القلم »
زان قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست در جانم زتو
زان که این را من نمی دانم زتو
آلت حقی تو، غافل دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق؟
گفت او: پس آن قصاص از بهر چیست؟
گفت: هم از حق و آن سر خفی است.
کوردان مانا
(تیریژ)
علی علیه السلام و قاتل خود
مولوی در حکایت دیگری به این حدیث نبوی اشاره می کند که بنابر روایات، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در گوش رکابدار علی علیه السلام فرمود: «کشتن علی بر دست تو خواهد بودن، خبرت کردم » .
در شرح نیکلسون / مثنوی آمده است: «من اصل این حکایت را نمی دانم که عبدالله بن ملجم، از خوارج، که علی علیه السلام به دست او کشته شد، قبلا رکابدار او بوده است. به گفته المبرد (کامل، ج 1، ص 550) علی علیه السلام، ابن ملجم را از راه نظر می شناخت و او را دشمنی کینه توز و قاتل آینده خود می دانست، اما با این حال، از کشتن وی سرباز می زد و می گفت: "کیف اقتل قاتلی"; چگونه او را که مقدر است مرا بکشد، بکشم؟ با آن که پیامبر صلی الله علیه وآله کشته شدن علی به دست ابن ملجم را بر او معلوم گردانیده بود، امیرالمؤمنین علیه السلام پیوسته به ابن ملجم نیکی می کرد» .
این در حالی است که ابن ملجم به علی علیه السلام التماس می کرد که "از بهر خدا مرا بکش و از این قضا برهان."
مولوی پاسخ علی علیه السلام را به این صورت به نظم می کشد:
خنجر و شمشیر شد ریحان من
مرگ من شد بزم و نرگستان من
آن که او تن را بدین سان پی کند
حرص میری و خلافت کی کند
زان به ظاهر کوشد اندر جاه و حکم
تا امیران را نماید راه و حکم
تا امیری را دهد جانی دگر
تا دهد نخل خلافت را ثمر.
این حکایت به شایسته ترین نحو از زبان علی علیه السلام در مثنوی آمده است:
گفت پیغمبر به گوش چاکرم
کو برد روزی ز گردن این سرم
کرد آگه آن رسول وحی، دوست
که هلاکم عاقبت بر دست اوست
او همی گوید: بکش پیشین مرا
تا نیاید از من این منکر خطا
من همی گویم: چو مرگ من زتوست
با قضا من چو توانم حیله جست
او همی افتد به پیشم: کای کریم!
مر مرا کن از برای حق دو نیم
تا نه آید بر من این انجام بد
تا نسوزد جان من بر جان من
من همی گویم: برو «جف القلم »
زان قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست در جانم زتو
زان که این را من نمی دانم زتو
آلت حقی تو، غافل دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق؟
گفت او: پس آن قصاص از بهر چیست؟
گفت: هم از حق و آن سر خفی است.
کوردان مانا
(تیریژ)
۲.۶k
۱۶ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.