چند مرد در رختکن یک باشگاه ورزشی مشغول لباس پوشیدن بودند
چند مرد در رختکن یک باشگاه ورزشی مشغول لباس پوشیدن بودند که تلفن یکیشون که روی نیمکت بود زنگ زد. مرده گوشی را
برداشت، دکمه صدای بلند آن را فعّال کرد و شروع به حرف زدن کرد. توجه بقیه هم به مکالمه تلفنی او جلب شد.
مرد: سلام
زن: عزیزم، منم. تو هنوز توی باشگاهی؟
مرد: آره
زن: من الان توی مرکز خرید هستم. اینجا یک مغازه، پالتو پوست خیلی قشنگی داره که قیمتش سه میلیون تومنه. از نظر تو اشکالی نداره
بخرم؟
مرد: چه اشکالی داره؟ اگه خوشت اومده بخر.
زن: ضمناً از جلوی یک ماشین فروشی رد شدم. یک بنز2007 خیلی خوشگل گذاشته بود پشت ویترین.
مرد: چند بود؟
زن: 45 میلیون تومن
مرد: باشه، بخرش. فقط مطمئن شو که دست اول باشه
.
زن: عالی شد! آخرین چیز هم این که اون خونهای که پارسال دیدیم یادته؟ صاحبش حالا راضی شده نهصدو پنجاه میلیون تومن بفروشدش.
مرد: بهش بگو نهصد میلیون. فکر کنم قبول کنه. ولی اگه هیچ جوری قبول نکرد.پنجاه میلیون اضافهش را هم بده. خونه خیلی خوبیه.
زن: باشه. خیلی ممنون. دوستت دارم عزیزم. میبینمت.
مرد: خداحافظ! مواظب خودت باش.
مرد تلفن را قطع کرد. بقیه مردها در رختکن باشگاه هاج و واج به او نگاه میکردند و دهنشان باز مونده بود.
مردی که تلفن را جواب داده بود لبخندی زد و پرسید: این تلفن موبایل مال کی بود؟
برداشت، دکمه صدای بلند آن را فعّال کرد و شروع به حرف زدن کرد. توجه بقیه هم به مکالمه تلفنی او جلب شد.
مرد: سلام
زن: عزیزم، منم. تو هنوز توی باشگاهی؟
مرد: آره
زن: من الان توی مرکز خرید هستم. اینجا یک مغازه، پالتو پوست خیلی قشنگی داره که قیمتش سه میلیون تومنه. از نظر تو اشکالی نداره
بخرم؟
مرد: چه اشکالی داره؟ اگه خوشت اومده بخر.
زن: ضمناً از جلوی یک ماشین فروشی رد شدم. یک بنز2007 خیلی خوشگل گذاشته بود پشت ویترین.
مرد: چند بود؟
زن: 45 میلیون تومن
مرد: باشه، بخرش. فقط مطمئن شو که دست اول باشه
.
زن: عالی شد! آخرین چیز هم این که اون خونهای که پارسال دیدیم یادته؟ صاحبش حالا راضی شده نهصدو پنجاه میلیون تومن بفروشدش.
مرد: بهش بگو نهصد میلیون. فکر کنم قبول کنه. ولی اگه هیچ جوری قبول نکرد.پنجاه میلیون اضافهش را هم بده. خونه خیلی خوبیه.
زن: باشه. خیلی ممنون. دوستت دارم عزیزم. میبینمت.
مرد: خداحافظ! مواظب خودت باش.
مرد تلفن را قطع کرد. بقیه مردها در رختکن باشگاه هاج و واج به او نگاه میکردند و دهنشان باز مونده بود.
مردی که تلفن را جواب داده بود لبخندی زد و پرسید: این تلفن موبایل مال کی بود؟
۵.۰k
۲۵ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.