ماجرای کشته شدن کوروش کبیر
ماجرای کشته شدن کوروش کبیر
بنا بر روایت هردودت، آخرین پیکار و لشگرکشی کورش علیه ماساژتها، یعنی علیه سیتها یا سکایها مناطق شرقی خیوه بود (حدود 529 پم). داریوش نخستین لشگرکشی بزرگ خود را علیه سیتهای اروپا به عمل آورد. (513 ـ514 پم). وی از تراس (تراکیه) و بسارابی فعلی، وارد مرغزارها شد. صحرانوردان سیت، با تعقیب همان تاکتیک و راه و رسم معمولی، به جای ایستادگی و قبول پیکار برابر داریوش، عقب نشینی اختیار نمودند و همواره داریوش را دورتر به میان صحاری خشک و بیآب و علف و برهنه کشاندند. داریوش به فتوای عقل و دوراندیشی، به موقع از پیشروی صرفنظر نمود... در حقیقت این اقدام برای شاهنشاه هخامنشی، اجرای یک اندیشهی سیاسی بسیار طبیعی به شمار میرفت. یعنی، پارسی نمودن ایران خارجی و ایجاد وحدت ایران
دانیال نبی نوشته است ] داریوش دست نشاندۀ کوروش بوده واصل قدرت به کوروش تعلق داشته . ( ص17کتاب دانیال نبی)[ درمورد قتل عام های کوروش افسانه ای هیچگاه چیزی نمینویسند و خود را بی خبر وانمود میکنند شما میدانید که کوروش افسانه ای هم چنان کمتر از تیمور آدم نکشت و آدمکشی آن به تاریخ بی نظیر است که بالآخره از دست یک ملکه تورکی بنام تومیریس خاتون کشته شد ، این ملکه کوروش را بدست آورد و سرش را بدست خود برید و گفت همانگونه که کوروش از کشتن آدمی و خونریزی لذت میبرد ، سر او را در میان خون بگذارید تا گنده شود و از آن دیگران حذر داشته و پند بگیرند
پس از تسلط کوروش بر فنیقیه و بابل ، او خواست ماساژت ها را هم مطیع شاهنشاهی ایران کند. ماساژت ها مردمی بودند که از لحاظ خشونت و تندخویی معروف بودند. با این حال آنها به عنوان ملتی شجاع و بزرگ یاد می کند. آنها در اطراف رود سیحون ( ماورالنهر ) زندگی می کردند. بعضی ها این مردم را سکایی می دانند. انگیزه لشکرکشی کوروش به شمال شرقی ایران متعدد است. برای نمونه می گویند که کوروش ابتدا به ملکه ماساژت ها که بیوه پادشاه آنهاو بسیار زیبا بود به طوریکه شیقته و عاشق او شده بود، پیشنهاد اتحاد داد و حتی از او خوستگاری کرد ، اما ملکه ماساژت ها از آن بیم داشت که کشورش در دست شاهی که تمام منطقه را تسخیر کرده بود ، گرفتار شود. در نتیجه پیشنهاد کوروش را رد کرد. اما کوروش با راهنمایی بزرگان و درباریان خود و با ترفندهای ویژه ای به کشور آنها حمله می کند و سربازان هخامنشی موفق می شوند پسر ملکه ماساژت هارا اسیر کنند. ملکه از ترفندهای کوروش بسیار ناراحت می شود و با باقی مانده سپاهیان خود به ایرانیان حمله می کند. در این نبرد کوروش پس از 28 سال پادشاهی کشته می شود و سپاه ایران شکست می خورد. این رویداد در سال 530 (پ. م ) واقع شد. البته کوروش توانست به اعماق قلمروی سکاها نفوذ کند و ازآمودریا هم بگذرد
ملکه ماساژت ها ( تومیریس) ،
پیش از آغاز نبرد با کورش به او چنین پیام داد که :
" ای پادشاه ، به تو نصیحت میکنم که دست از این کار برداری ، زیرا معلوم نیست که به نتیجه مطلوب دست یابی . به فرمانروایی بر قوم خود خرسند باش و بگذار بر سرزمین خود سلطنت کنم . افسوس که به سخن ام گوش فرا نخواهی داد ، زیرا آنچه کمتر به ان می اندیشی صلح و صفا است ...
، برخود مبال ،
زیرا که این آیین مردان نیست و در میدان جنگ نبرد انجام نشده . با این همه من بد تو را نمیخواهم .
پندم را بپذیر و بی این که زیان ببینی از بوم و بر ما دور شو . اگر چنین نکنی به ایزد خورشید سوگند ، که هر اندازه تشنه ی خون با
شی از خون سیرت خواهم کرد "
(قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران - رقیه بهزادی - صفحه 97)
پس از این پیام جنگ در گرفت و کورش شکست خورد ...
آنگاه( تومیریس) سر کورش را برید و آن را در خمره ی پرخونی فرو برد و گفت :
" آن چه میخواهی بنوش تا سیر شوی "
بنا بر روایت هردودت، آخرین پیکار و لشگرکشی کورش علیه ماساژتها، یعنی علیه سیتها یا سکایها مناطق شرقی خیوه بود (حدود 529 پم). داریوش نخستین لشگرکشی بزرگ خود را علیه سیتهای اروپا به عمل آورد. (513 ـ514 پم). وی از تراس (تراکیه) و بسارابی فعلی، وارد مرغزارها شد. صحرانوردان سیت، با تعقیب همان تاکتیک و راه و رسم معمولی، به جای ایستادگی و قبول پیکار برابر داریوش، عقب نشینی اختیار نمودند و همواره داریوش را دورتر به میان صحاری خشک و بیآب و علف و برهنه کشاندند. داریوش به فتوای عقل و دوراندیشی، به موقع از پیشروی صرفنظر نمود... در حقیقت این اقدام برای شاهنشاه هخامنشی، اجرای یک اندیشهی سیاسی بسیار طبیعی به شمار میرفت. یعنی، پارسی نمودن ایران خارجی و ایجاد وحدت ایران
دانیال نبی نوشته است ] داریوش دست نشاندۀ کوروش بوده واصل قدرت به کوروش تعلق داشته . ( ص17کتاب دانیال نبی)[ درمورد قتل عام های کوروش افسانه ای هیچگاه چیزی نمینویسند و خود را بی خبر وانمود میکنند شما میدانید که کوروش افسانه ای هم چنان کمتر از تیمور آدم نکشت و آدمکشی آن به تاریخ بی نظیر است که بالآخره از دست یک ملکه تورکی بنام تومیریس خاتون کشته شد ، این ملکه کوروش را بدست آورد و سرش را بدست خود برید و گفت همانگونه که کوروش از کشتن آدمی و خونریزی لذت میبرد ، سر او را در میان خون بگذارید تا گنده شود و از آن دیگران حذر داشته و پند بگیرند
پس از تسلط کوروش بر فنیقیه و بابل ، او خواست ماساژت ها را هم مطیع شاهنشاهی ایران کند. ماساژت ها مردمی بودند که از لحاظ خشونت و تندخویی معروف بودند. با این حال آنها به عنوان ملتی شجاع و بزرگ یاد می کند. آنها در اطراف رود سیحون ( ماورالنهر ) زندگی می کردند. بعضی ها این مردم را سکایی می دانند. انگیزه لشکرکشی کوروش به شمال شرقی ایران متعدد است. برای نمونه می گویند که کوروش ابتدا به ملکه ماساژت ها که بیوه پادشاه آنهاو بسیار زیبا بود به طوریکه شیقته و عاشق او شده بود، پیشنهاد اتحاد داد و حتی از او خوستگاری کرد ، اما ملکه ماساژت ها از آن بیم داشت که کشورش در دست شاهی که تمام منطقه را تسخیر کرده بود ، گرفتار شود. در نتیجه پیشنهاد کوروش را رد کرد. اما کوروش با راهنمایی بزرگان و درباریان خود و با ترفندهای ویژه ای به کشور آنها حمله می کند و سربازان هخامنشی موفق می شوند پسر ملکه ماساژت هارا اسیر کنند. ملکه از ترفندهای کوروش بسیار ناراحت می شود و با باقی مانده سپاهیان خود به ایرانیان حمله می کند. در این نبرد کوروش پس از 28 سال پادشاهی کشته می شود و سپاه ایران شکست می خورد. این رویداد در سال 530 (پ. م ) واقع شد. البته کوروش توانست به اعماق قلمروی سکاها نفوذ کند و ازآمودریا هم بگذرد
ملکه ماساژت ها ( تومیریس) ،
پیش از آغاز نبرد با کورش به او چنین پیام داد که :
" ای پادشاه ، به تو نصیحت میکنم که دست از این کار برداری ، زیرا معلوم نیست که به نتیجه مطلوب دست یابی . به فرمانروایی بر قوم خود خرسند باش و بگذار بر سرزمین خود سلطنت کنم . افسوس که به سخن ام گوش فرا نخواهی داد ، زیرا آنچه کمتر به ان می اندیشی صلح و صفا است ...
، برخود مبال ،
زیرا که این آیین مردان نیست و در میدان جنگ نبرد انجام نشده . با این همه من بد تو را نمیخواهم .
پندم را بپذیر و بی این که زیان ببینی از بوم و بر ما دور شو . اگر چنین نکنی به ایزد خورشید سوگند ، که هر اندازه تشنه ی خون با
شی از خون سیرت خواهم کرد "
(قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران - رقیه بهزادی - صفحه 97)
پس از این پیام جنگ در گرفت و کورش شکست خورد ...
آنگاه( تومیریس) سر کورش را برید و آن را در خمره ی پرخونی فرو برد و گفت :
" آن چه میخواهی بنوش تا سیر شوی "
۷.۶k
۳۰ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.