مقبره مادرسلیمان
مقبره مادرسلیمان
مقبره مادرسلیمان: قبر مادرسلیمان/ گور مادرسلیمان/ مسجد مادرسلیمان. گاه نام مشهد مادرسلیمان را به این مقبره نیز تعمیم میدهند. بنایی سنگی و زیگوراتمانند در محوطه هخامنشی مشهد مادرسلیمان (پاسارگاد احتمالی) که اخیراً به کورش منسوب شده و ممکن است به عنوان آرامگاهی برای او ساخته شده باشد. اما با توجه به کشته شدن کورش در فاصلهای دور و در حین حمله به سرزمین ماساژتها، در هر صورت امکان دفن او در این محل یا هر محل دیگری در این منطقه بعید و ناممکن به نظر میرسد.
نام مقبره یا قبر مادرسلیمان، نام مشهوری است که از دیرباز و دستکم از زمان ابنبلخی در سده پنجم هجری تا زمان جوزپه باربارو (سیاح ونیزی) و جان استرویس و دوبروین به ترتیب در سدههای پانزدهم و هفدهم و هجدهم میلادی تا به دوره قاجاری و تا به امروز به این بنا اطلاق میشده و در حکم زیارتگاهی ویژه زنان بوده که مردان حق داخل شدن به آنرا نداشتهاند.
نخستین کسی که نظریه آرامگاه کورش برای این بنا را اظهار داشت، جیمز موریه بود که دو بار در سالهای 1808 و 1811 میلادی بدانجا سفر کرده بود. با اینکه موریه بعدها از این نظر خود پشیمان شد و آرامگاه کورش و پاسارگاد را جایی در اطراف فسا گمان داد، اما دیگرانی همچون سِر رابرت کرپورتر در سال 1818 میلادی و کلودیوس جیمز ریچ در سال 1821 میلادی نظریه او را پذیرفتند (در باره ریچ ← کتیبههای جعلی). این در حالی بود که عدهای دیگر و از جمله دلاواله، اوزلی، لاسِن، اوپرت، سایس و ژان دیولافوآ آرامگاه کورش و پاسارگاد را در اطراف فسا میدانستند. علاوه بر این، عدهای دیگر نیز نظرات متفاوتی داشتهاند. آلبرشت فون ماندِلسو در سال 1638 میلادی و به تأسی از روحانیون مسیحی مقیم شیراز، این مقبره را مدفن مادر سلیمان چهاردهمین خلیفه پس حضرت علی دانسته است. نظری که از حمایت ک. د. کیاش نیز برخوردار شد و آنجا را قبر خلیفه سلیمان و مادر او دانست. سِر ویلیام اوزلی در سال 1811 میلادی مدعی میشود که تختجمشید یا پرسپولیس همان پاسارگاد/ پارسهگرد و محل آرامگاه کورش است و زاکارتی نیز بنای موسوم به زندان سلیمان را آرامگاه او دانست. چریکف در سال 1847 مقبره مادرسلیمان را قبر بهمن پادشاه کیانی معرفی کرد. مارسل دیولافوآ آنرا مقبره ماندانا (مادر کورش) و اوپرت نیز آنرا مقبره کاساندان (زن کورش) دانستهاند. ویسباخ بدون آنکه نظری در مورد محل آرامگاه کورش بدهد، بنای فعلی موسوم به مقبره مادرسلیمان را آرامگاه کورش نمیداند. میرزا حسنخان فسایی در فارسنامه ناصری بر این اساس که ایرانیان سلیمان و جمشید را یکی میدانند، این مقبره را قبر جمشید دانسته است.
از جمله دلایل کسانی که مقبره مادرسلیمان را آرامگاه کورش نمیدانند، این است که گزارشهای مورخان یونانی (بنایی در یک منطقه کوهستانی با کتیبه و ده سکوی مطبق و اطاق بزرگی که بتواند تابوت و تخت و میز و ساغرها و هدایای گوناگون را در خود جای دهد) با وضعیت ظاهری این منطقه هموار و مقبرهای با شش سکوی مطبق و اطاق بسیار کوچک و بدون کتیبه یا جای کتیبه، سازگاری ندارد. هر چند که همان گزارشها نیز در مواردی دارای چنین سازگاریای هستند و در مجموع میتوان آنها را برای رد یا تأیید چنین نظریهای بکار برد.
این بنای آرامگاهی، سالمترین بنای موجود در محل است و طرحی متوازن و متناسب را عرضه میدارد. با اینکه نمونههای مشابه این سازه در غرب آناتولی و از جمله در بنای موسوم به «تاشقلعه» (Taşkule) در لیدی باستان و استان ازمیر امروزی مشاهده شده، اما طرح این گونه آرامگاه در ایران ناشناخته نبوده است. شواهد موجود حاکی از آن است که معماران و سنگتراشانی از لیدی و ایونیه در ساخت این بنا مشارکت داشتهاند.
نمونههای دیگری از اینگونه معماری، بنای معروف به «گور دختر» در جنوب شرقی کازرون و در نزدیکی سرمشهد، و «تخت رستم» در فاصله میان تختجمشید و نقشرجب است (ممکن نیز هست که آرامگاه کورش همین سازه اخیر بوده باشد). نمونه دیگری از چنین گورخانههایی در کاوشهای سال 1382 در تپه صرم در نزدیکی کهک قم بدست آمد. این سازه در همان زمان پیدایش تخریب شد (سرلک، ص 129 تا 163).
بنای آرامگاه از نوعی سنگ ماسهای که به مرمر سفید شباهت دارد، ساخته شده و در ساخت آن از هیچگونه مواد و مصالح دیگری استفاده نشده است. سنگها که از معدنی در شمال شرقی سیوند بدست آمده، در قطعات بسیار بزرگ که گاه وزن هر کدام آنها به دهها تن میرسد، به شیوه خشکهچین بر روی هم چیده و بنا گردیده است و گاه برای اتصال محکمتر آنها از قطعات آهنی دم چلچلهای استفاده شده است. این قطعات آهنی در طول زمان از چشم سارقان پنهان نمانده است. با اینهمه و علیرغم گذشت سالهای بسیار از عمر ساختمان و پشت سر گذاردن زمینلرزهها و حاد
مقبره مادرسلیمان: قبر مادرسلیمان/ گور مادرسلیمان/ مسجد مادرسلیمان. گاه نام مشهد مادرسلیمان را به این مقبره نیز تعمیم میدهند. بنایی سنگی و زیگوراتمانند در محوطه هخامنشی مشهد مادرسلیمان (پاسارگاد احتمالی) که اخیراً به کورش منسوب شده و ممکن است به عنوان آرامگاهی برای او ساخته شده باشد. اما با توجه به کشته شدن کورش در فاصلهای دور و در حین حمله به سرزمین ماساژتها، در هر صورت امکان دفن او در این محل یا هر محل دیگری در این منطقه بعید و ناممکن به نظر میرسد.
نام مقبره یا قبر مادرسلیمان، نام مشهوری است که از دیرباز و دستکم از زمان ابنبلخی در سده پنجم هجری تا زمان جوزپه باربارو (سیاح ونیزی) و جان استرویس و دوبروین به ترتیب در سدههای پانزدهم و هفدهم و هجدهم میلادی تا به دوره قاجاری و تا به امروز به این بنا اطلاق میشده و در حکم زیارتگاهی ویژه زنان بوده که مردان حق داخل شدن به آنرا نداشتهاند.
نخستین کسی که نظریه آرامگاه کورش برای این بنا را اظهار داشت، جیمز موریه بود که دو بار در سالهای 1808 و 1811 میلادی بدانجا سفر کرده بود. با اینکه موریه بعدها از این نظر خود پشیمان شد و آرامگاه کورش و پاسارگاد را جایی در اطراف فسا گمان داد، اما دیگرانی همچون سِر رابرت کرپورتر در سال 1818 میلادی و کلودیوس جیمز ریچ در سال 1821 میلادی نظریه او را پذیرفتند (در باره ریچ ← کتیبههای جعلی). این در حالی بود که عدهای دیگر و از جمله دلاواله، اوزلی، لاسِن، اوپرت، سایس و ژان دیولافوآ آرامگاه کورش و پاسارگاد را در اطراف فسا میدانستند. علاوه بر این، عدهای دیگر نیز نظرات متفاوتی داشتهاند. آلبرشت فون ماندِلسو در سال 1638 میلادی و به تأسی از روحانیون مسیحی مقیم شیراز، این مقبره را مدفن مادر سلیمان چهاردهمین خلیفه پس حضرت علی دانسته است. نظری که از حمایت ک. د. کیاش نیز برخوردار شد و آنجا را قبر خلیفه سلیمان و مادر او دانست. سِر ویلیام اوزلی در سال 1811 میلادی مدعی میشود که تختجمشید یا پرسپولیس همان پاسارگاد/ پارسهگرد و محل آرامگاه کورش است و زاکارتی نیز بنای موسوم به زندان سلیمان را آرامگاه او دانست. چریکف در سال 1847 مقبره مادرسلیمان را قبر بهمن پادشاه کیانی معرفی کرد. مارسل دیولافوآ آنرا مقبره ماندانا (مادر کورش) و اوپرت نیز آنرا مقبره کاساندان (زن کورش) دانستهاند. ویسباخ بدون آنکه نظری در مورد محل آرامگاه کورش بدهد، بنای فعلی موسوم به مقبره مادرسلیمان را آرامگاه کورش نمیداند. میرزا حسنخان فسایی در فارسنامه ناصری بر این اساس که ایرانیان سلیمان و جمشید را یکی میدانند، این مقبره را قبر جمشید دانسته است.
از جمله دلایل کسانی که مقبره مادرسلیمان را آرامگاه کورش نمیدانند، این است که گزارشهای مورخان یونانی (بنایی در یک منطقه کوهستانی با کتیبه و ده سکوی مطبق و اطاق بزرگی که بتواند تابوت و تخت و میز و ساغرها و هدایای گوناگون را در خود جای دهد) با وضعیت ظاهری این منطقه هموار و مقبرهای با شش سکوی مطبق و اطاق بسیار کوچک و بدون کتیبه یا جای کتیبه، سازگاری ندارد. هر چند که همان گزارشها نیز در مواردی دارای چنین سازگاریای هستند و در مجموع میتوان آنها را برای رد یا تأیید چنین نظریهای بکار برد.
این بنای آرامگاهی، سالمترین بنای موجود در محل است و طرحی متوازن و متناسب را عرضه میدارد. با اینکه نمونههای مشابه این سازه در غرب آناتولی و از جمله در بنای موسوم به «تاشقلعه» (Taşkule) در لیدی باستان و استان ازمیر امروزی مشاهده شده، اما طرح این گونه آرامگاه در ایران ناشناخته نبوده است. شواهد موجود حاکی از آن است که معماران و سنگتراشانی از لیدی و ایونیه در ساخت این بنا مشارکت داشتهاند.
نمونههای دیگری از اینگونه معماری، بنای معروف به «گور دختر» در جنوب شرقی کازرون و در نزدیکی سرمشهد، و «تخت رستم» در فاصله میان تختجمشید و نقشرجب است (ممکن نیز هست که آرامگاه کورش همین سازه اخیر بوده باشد). نمونه دیگری از چنین گورخانههایی در کاوشهای سال 1382 در تپه صرم در نزدیکی کهک قم بدست آمد. این سازه در همان زمان پیدایش تخریب شد (سرلک، ص 129 تا 163).
بنای آرامگاه از نوعی سنگ ماسهای که به مرمر سفید شباهت دارد، ساخته شده و در ساخت آن از هیچگونه مواد و مصالح دیگری استفاده نشده است. سنگها که از معدنی در شمال شرقی سیوند بدست آمده، در قطعات بسیار بزرگ که گاه وزن هر کدام آنها به دهها تن میرسد، به شیوه خشکهچین بر روی هم چیده و بنا گردیده است و گاه برای اتصال محکمتر آنها از قطعات آهنی دم چلچلهای استفاده شده است. این قطعات آهنی در طول زمان از چشم سارقان پنهان نمانده است. با اینهمه و علیرغم گذشت سالهای بسیار از عمر ساختمان و پشت سر گذاردن زمینلرزهها و حاد
۸.۱k
۳۰ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.