من ایرانیــــــم پارسی را پاس بداریـــــم
من ایرانیــــــم پارسی را پاس بداریـــــم
اجازه : پَرَک
زینت: آراستن
فارغ التحصیل : دانش آموخته
راضی : خشنود
احساس : سِهیدن ، سهش
تأثیر: فَرجاد
مقدس: ورجاوند ، اسپند ، سپنت ، سپنتا
دلیل و علت : شُوَند
حقیقت: آمیغ
هویت یا ماهیت : چِبود
ضامن : پایندا
تحقیق : پژوهش
تعلیم و تعلم : آموزش و پرورش
استبداد: خودکامگی
مجسمه : تندیس( خود مجسمه را عرب به کار نمی برد و تمثال می گوید.)
منظم: بسامان
عادت : خوی
اجداد: نیاکان
صفحه: سات ، رویه
خصومت : دشمنی ، ستیز
قرن: سده
معما: چیستان
غیر قابل اشتعال: نسوز
غیر قابل معالحه: بی درمان
خلقت: آفرینش
اقتصاد: اندازه داری
نصیحت: اندرز، پند
عضو: اندام ، هموَند
فرضیه : انگاره
خداحافظ: بدرود
سلام علیکم : درود بر شما
استعمال : به کارگیری
اکتفاء: بسنده کردن
جمعیت یا حزب: باهَماد
سوء ظن : بد گمانی
اطراف: پیرامون
مضیقه: تنگنا
ممانعت: جلوگیری
مطبوعات : چاپاک ها
اغماض: چشم پوشی
امواج: خیزاب ها
امضا کردن: دستینه نهادن
عمیق : ژرف ، گود
متشکر: سپاسگزار
طریقه: شیوه
معجزه : نتوانستنی ، نیارستنی
ظهر: نیمروز
فجر: پگاه
صبح: بامداد
خصوصیات: ویژگی ها
خاص: ویژه
اقتدار: یارایی
اول: نخست ، یکم
شبیه: مانند ، همچو ، چون ، به سانِ
التماس: لابه
بشارت: مژده
وساطت: میانجیگری
اجتماعات: گردهمایی ها
علم هیأت: ستاره شناسی
ریاضت: سختی کشی
صورت و ظاهر : رویه
مشکل: دشوار
مبارک : خجسته
مشتق: برگرفته
میثاق: پیمان
حوادث: رویدادها
قابل رؤیت: بیناک
مسؤول: پاسخ ده
تبادل افکار : هم اندیشی
مسألت : درخواست
مرئی/نامرئی : دیدنی / نادیدنی
رعیت : بازیار
قافیه : پَساوَند
شاعر : چامه گو ، سخن سرا ، سراینده
نقد: دَستادَست
نسیه : پَستادَست
مُقِــرّ/ مُعتَرِف : خُستو
بله : آری
عکس العمل : واکنش
منوّر الفکر : روشنفکر
بی حدّ و حصر : بی اندازه
اجازه : پَرَک
زینت: آراستن
فارغ التحصیل : دانش آموخته
راضی : خشنود
احساس : سِهیدن ، سهش
تأثیر: فَرجاد
مقدس: ورجاوند ، اسپند ، سپنت ، سپنتا
دلیل و علت : شُوَند
حقیقت: آمیغ
هویت یا ماهیت : چِبود
ضامن : پایندا
تحقیق : پژوهش
تعلیم و تعلم : آموزش و پرورش
استبداد: خودکامگی
مجسمه : تندیس( خود مجسمه را عرب به کار نمی برد و تمثال می گوید.)
منظم: بسامان
عادت : خوی
اجداد: نیاکان
صفحه: سات ، رویه
خصومت : دشمنی ، ستیز
قرن: سده
معما: چیستان
غیر قابل اشتعال: نسوز
غیر قابل معالحه: بی درمان
خلقت: آفرینش
اقتصاد: اندازه داری
نصیحت: اندرز، پند
عضو: اندام ، هموَند
فرضیه : انگاره
خداحافظ: بدرود
سلام علیکم : درود بر شما
استعمال : به کارگیری
اکتفاء: بسنده کردن
جمعیت یا حزب: باهَماد
سوء ظن : بد گمانی
اطراف: پیرامون
مضیقه: تنگنا
ممانعت: جلوگیری
مطبوعات : چاپاک ها
اغماض: چشم پوشی
امواج: خیزاب ها
امضا کردن: دستینه نهادن
عمیق : ژرف ، گود
متشکر: سپاسگزار
طریقه: شیوه
معجزه : نتوانستنی ، نیارستنی
ظهر: نیمروز
فجر: پگاه
صبح: بامداد
خصوصیات: ویژگی ها
خاص: ویژه
اقتدار: یارایی
اول: نخست ، یکم
شبیه: مانند ، همچو ، چون ، به سانِ
التماس: لابه
بشارت: مژده
وساطت: میانجیگری
اجتماعات: گردهمایی ها
علم هیأت: ستاره شناسی
ریاضت: سختی کشی
صورت و ظاهر : رویه
مشکل: دشوار
مبارک : خجسته
مشتق: برگرفته
میثاق: پیمان
حوادث: رویدادها
قابل رؤیت: بیناک
مسؤول: پاسخ ده
تبادل افکار : هم اندیشی
مسألت : درخواست
مرئی/نامرئی : دیدنی / نادیدنی
رعیت : بازیار
قافیه : پَساوَند
شاعر : چامه گو ، سخن سرا ، سراینده
نقد: دَستادَست
نسیه : پَستادَست
مُقِــرّ/ مُعتَرِف : خُستو
بله : آری
عکس العمل : واکنش
منوّر الفکر : روشنفکر
بی حدّ و حصر : بی اندازه
۱.۸k
۳۰ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.