زن که باشی ترس های کوچکی
زن که باشی ترس های کوچکی
داری !....از کوچه های بلند ،
از غروب های خلوت و از خیابان
های بدون عابر می ترسی !
از صدای موتورسیکلت ها و
دوچرخه هایی که بی هدف
در کوچه پس کوچه ها
می چرخند ، می ترسی !
از بوق ماشین هایی که
ظهرهای گرم تابستان
جلوی پاهایت ترمز می کنند !
... و تو فقط چهره ی آدم هایی
را می بینی که در چشم
هایشان حس نوع دوستی
موج می زند....!
زن که باشی ترس های
کوچکی داری ،
به بزرگی همه بی عدالتی
هایی که به جرم زنانگی
محکومت می کنند...
و همیشه این تویی که مقصری
... تو.... زن....!!!
داری !....از کوچه های بلند ،
از غروب های خلوت و از خیابان
های بدون عابر می ترسی !
از صدای موتورسیکلت ها و
دوچرخه هایی که بی هدف
در کوچه پس کوچه ها
می چرخند ، می ترسی !
از بوق ماشین هایی که
ظهرهای گرم تابستان
جلوی پاهایت ترمز می کنند !
... و تو فقط چهره ی آدم هایی
را می بینی که در چشم
هایشان حس نوع دوستی
موج می زند....!
زن که باشی ترس های
کوچکی داری ،
به بزرگی همه بی عدالتی
هایی که به جرم زنانگی
محکومت می کنند...
و همیشه این تویی که مقصری
... تو.... زن....!!!
۵.۵k
۳۰ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.