بعضیا یه دفعه اعلام حضور میکنن تو زندگیت...
بعضیا یه دفعه اعلام حضور میکنن تو زندگیت...
از یه آدم معمولی تبدیل میشن به عزیز ترین کست...
به دلخوشیت...
به دلیل نفس کشیدنت...
میشن شب و روزت...
صداشون واست میشه بهترین موسیقی دنیا...
نفس کشیدناشون میشه لالایی شبات...
بشون اعتماد میکنی...
تو یه کلام میشن نفست...زندگیت...دنیات...
اما همین ادما...
همینایی که تمام اعتمادتو جلب میکنن...
بخاطرشون به همه پشت میکنی...
یه روز میان میگن همش بازی بود...
مگه عشق هم بازیه؟مگه عشقم،نفسم گفتن الکیه؟؟؟؟
هه...اره...
بعد اون ادما دیگه به کسی اعتماد نمیکنی
از اعتماد کردن میترسی...
اوایل بغض داری میخوای این بغض رو بشکونی
میری همه پی ام ها رو میخونی و باش اشک میریزی...
اما بعد یه مدت سعی میکنی فراموشش کنی
چون اون دیگه رفته...بر نمیگرده...
هر چیزی که به اون مربوط میشه رو پاک میکنی
چون وحشت داری...
از ادما فراری هستی...
روزا سخت و شبا خیلی خیلی سخت تر هستن...
کم کم تبدیل میشی به ادمی که نیستی...
به ادمی که هیچ وقت نمی خواستی باشی...
دیگه مهربون نیستی...
دیگه حرف دلت رو پیش کسی نمیگی...
به کسی تکیه نمیکنی...
به کسی دل نمیدی...
میشی یه آدم مغرور خودخواه...
میشی یه ادم سنگدل...
دیگه ادم قبلی نیسی...قلبت شکسته...
لبه هاش تیز شده...
محکم راه میری...مقتدر...یه جوری رفتار می کنی که کسی نفهمه چقدر شکستی...
چقدر داغونی...که دیگه کسی نتونه آسیب بزنه بهت...
و در اخر گند میزنی به احساس همه اطرافیانت...
بخاطر اینکه یکی گند زده به احساست...
از یه آدم معمولی تبدیل میشن به عزیز ترین کست...
به دلخوشیت...
به دلیل نفس کشیدنت...
میشن شب و روزت...
صداشون واست میشه بهترین موسیقی دنیا...
نفس کشیدناشون میشه لالایی شبات...
بشون اعتماد میکنی...
تو یه کلام میشن نفست...زندگیت...دنیات...
اما همین ادما...
همینایی که تمام اعتمادتو جلب میکنن...
بخاطرشون به همه پشت میکنی...
یه روز میان میگن همش بازی بود...
مگه عشق هم بازیه؟مگه عشقم،نفسم گفتن الکیه؟؟؟؟
هه...اره...
بعد اون ادما دیگه به کسی اعتماد نمیکنی
از اعتماد کردن میترسی...
اوایل بغض داری میخوای این بغض رو بشکونی
میری همه پی ام ها رو میخونی و باش اشک میریزی...
اما بعد یه مدت سعی میکنی فراموشش کنی
چون اون دیگه رفته...بر نمیگرده...
هر چیزی که به اون مربوط میشه رو پاک میکنی
چون وحشت داری...
از ادما فراری هستی...
روزا سخت و شبا خیلی خیلی سخت تر هستن...
کم کم تبدیل میشی به ادمی که نیستی...
به ادمی که هیچ وقت نمی خواستی باشی...
دیگه مهربون نیستی...
دیگه حرف دلت رو پیش کسی نمیگی...
به کسی تکیه نمیکنی...
به کسی دل نمیدی...
میشی یه آدم مغرور خودخواه...
میشی یه ادم سنگدل...
دیگه ادم قبلی نیسی...قلبت شکسته...
لبه هاش تیز شده...
محکم راه میری...مقتدر...یه جوری رفتار می کنی که کسی نفهمه چقدر شکستی...
چقدر داغونی...که دیگه کسی نتونه آسیب بزنه بهت...
و در اخر گند میزنی به احساس همه اطرافیانت...
بخاطر اینکه یکی گند زده به احساست...
۲۱.۸k
۰۴ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.