آیت الله مجتبی تهرانی(ره).
آیت الله مجتبی تهرانی(ره).
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
(متن رو بخونید، خاطره ای از آخرین شب احیای حاج آقا مجتبی.
نویسنده: ابوالفضل اشناب)
خاطره ای از حاج آقا مجتبی:
بسم الله
شب بیست و سوم امسال بود ، برای بار اول پایم را مسجد جامع بازار گذاشتم
تعریف شبهای قدر اینجا را زیاد شنیده بودم
تعریف حاج آقا مجتبی را …
حاج آقا روضه خواند ، روضه ی فاطمیه
برای بار اول روی منبرش گفت که “در وسط کوچه تو را میزدند” …
حاج آقا اشک می ریخت
فریاد می زدیم …
مجلس که تمام شد با خودم عهد بستم که جایی غیر از اینجا نروم
مجلس که تمام شد پیرمرد نورانی و دوست داشتنی در ذهنم برای همیشه ماند
و چه بی لیاقتم من که فقط یک شب از مجلس رمضانش را درک کردم و فرصتی نماند دیگر تا دیدار بعدی …
آخرین شب قدر حاج آقا مجتبی …
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
(متن رو بخونید، خاطره ای از آخرین شب احیای حاج آقا مجتبی.
نویسنده: ابوالفضل اشناب)
خاطره ای از حاج آقا مجتبی:
بسم الله
شب بیست و سوم امسال بود ، برای بار اول پایم را مسجد جامع بازار گذاشتم
تعریف شبهای قدر اینجا را زیاد شنیده بودم
تعریف حاج آقا مجتبی را …
حاج آقا روضه خواند ، روضه ی فاطمیه
برای بار اول روی منبرش گفت که “در وسط کوچه تو را میزدند” …
حاج آقا اشک می ریخت
فریاد می زدیم …
مجلس که تمام شد با خودم عهد بستم که جایی غیر از اینجا نروم
مجلس که تمام شد پیرمرد نورانی و دوست داشتنی در ذهنم برای همیشه ماند
و چه بی لیاقتم من که فقط یک شب از مجلس رمضانش را درک کردم و فرصتی نماند دیگر تا دیدار بعدی …
آخرین شب قدر حاج آقا مجتبی …
۱.۸k
۰۷ مرداد ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.