شاید اگر سعدی مردم این زمانه را میدید، اینگونه می سرود:
شاید اگر سعدی مردم این زمانه را میدید، اینگونه می سرود:
بنی آدم ابزار یکدیگرند.
گهی پیچ و مهره،گهی واشرند.
یکی تازیانه ،یکی نیش مار.
یکی قفل زندان،یکی چوب دار.
یکی دیگران را، کند نردبان.
یکی میکشد بار نامردمان.
یکی اره ،تا نان مردم برد.
یکی تیغ، تا خون مردم خورد.
یکی چون قلم،خون دل میخورد.
یکی خنجر است و شکم می درد.
چو عضوی به درد آورد روزگار.
دگر عضوها،در پی کسب و کار.
خلاصه پر از نفرت و کین و آز.
یکی همچو کرکس،یکی چون گراز.
تو کز محنت دیگران بی غمی.
در این عصر نامت نهند آدمی؟؟!!!!!!
بنی آدم ابزار یکدیگرند.
گهی پیچ و مهره،گهی واشرند.
یکی تازیانه ،یکی نیش مار.
یکی قفل زندان،یکی چوب دار.
یکی دیگران را، کند نردبان.
یکی میکشد بار نامردمان.
یکی اره ،تا نان مردم برد.
یکی تیغ، تا خون مردم خورد.
یکی چون قلم،خون دل میخورد.
یکی خنجر است و شکم می درد.
چو عضوی به درد آورد روزگار.
دگر عضوها،در پی کسب و کار.
خلاصه پر از نفرت و کین و آز.
یکی همچو کرکس،یکی چون گراز.
تو کز محنت دیگران بی غمی.
در این عصر نامت نهند آدمی؟؟!!!!!!
۹۰۴
۰۸ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.