این داستان واقعی است:
این داستان واقعی است:
برا جشن تولدش یه مراسم پارتی ترتیب داده بود. همه ی دوست و فامیل هم اومده بودند. بعد از بزن و برقص و مصرف مشروبات الکی ، تقریباً آخرای شب بود که میترا به دوستاش گفت: می خوام شور و شادی جشن تولدم رو تکمیل کنم. یکی از بچه ها پرسید : چه جوری؟ میترا: میریم توی خیابونا دور میزنیم ، چطوره؟ دوستای میترا قبول کردند و همه با ماشیناشون رفتند توی خیابون. وسط این شور و شادی ها ، میترا که به خاطر مصرف مشروبات الکلی حالت طبیعی نداشت ، شروع کرد به لایی کشیدن و ویراژ دادن بین ماشینا... اونقدر ناشیانه رانندگی کرد تا اینکه تعادل ماشین از دستش خارج شد و خورد به تیر برق کنار خیابون. اونقدر شدت برخورد زیاد بود که میترا و چند تا از دوستاش در دم جون میدن...
صبح فردا که میترا رو به بهشت زهرا انتقال دادند ، وقتی جسدش رو روی سنگ مرده شور خونه گذاشتند ، خانوم غساله اومد و شروع کرد به پاک کردن و ساییدن لاکهای ناخن میترا. همینطور که لاک ها رو می سایید ، زیر لب گفتم : اگه میترا وقتی داشت لاک می زد ، می دونست اینطوری باید براش پاک کنن ، اصلا شاید لاک نمیزد .... اگه می فهمید اون همه گناه توی جشن تولدش نمی کرد...
بچه ها به کجا داریم میریم؟
تا حالا فکر کردیم ممکنه صبح که از خونه میریم بیرون ، شاید دیگه برگشتی در کار نباشه؟
توی شهرمون هستن عده ای که صبح میرن بیرون و دیگه بر نمی گردنااااا
برید قبرستونا ، وقتی جنازشون رو میارن می بینین اونا رو
هی نگیم بعدا توبه می کنم ، معلوم نیست بعدی باشه که بشه توبه کرد
امام سجاد علیه السلام می فرماید : علت اینکه عده ای لحظه ی مرگ چشماشون بازه واسه اینه که وقتی اجل میاد و جونشون رو می گیره ، حتی فرصت بستن پلکشون هم پیدا نمی کنن
وای به حال بعضی هامون که راحت گناه می کنیم
هیچ فکر کردیم اگه در حین گناه بمیریم چی میشه؟!!!
خدایا همین لحظه ببخش ما رو ... نذار گناه کنیم
برا جشن تولدش یه مراسم پارتی ترتیب داده بود. همه ی دوست و فامیل هم اومده بودند. بعد از بزن و برقص و مصرف مشروبات الکی ، تقریباً آخرای شب بود که میترا به دوستاش گفت: می خوام شور و شادی جشن تولدم رو تکمیل کنم. یکی از بچه ها پرسید : چه جوری؟ میترا: میریم توی خیابونا دور میزنیم ، چطوره؟ دوستای میترا قبول کردند و همه با ماشیناشون رفتند توی خیابون. وسط این شور و شادی ها ، میترا که به خاطر مصرف مشروبات الکلی حالت طبیعی نداشت ، شروع کرد به لایی کشیدن و ویراژ دادن بین ماشینا... اونقدر ناشیانه رانندگی کرد تا اینکه تعادل ماشین از دستش خارج شد و خورد به تیر برق کنار خیابون. اونقدر شدت برخورد زیاد بود که میترا و چند تا از دوستاش در دم جون میدن...
صبح فردا که میترا رو به بهشت زهرا انتقال دادند ، وقتی جسدش رو روی سنگ مرده شور خونه گذاشتند ، خانوم غساله اومد و شروع کرد به پاک کردن و ساییدن لاکهای ناخن میترا. همینطور که لاک ها رو می سایید ، زیر لب گفتم : اگه میترا وقتی داشت لاک می زد ، می دونست اینطوری باید براش پاک کنن ، اصلا شاید لاک نمیزد .... اگه می فهمید اون همه گناه توی جشن تولدش نمی کرد...
بچه ها به کجا داریم میریم؟
تا حالا فکر کردیم ممکنه صبح که از خونه میریم بیرون ، شاید دیگه برگشتی در کار نباشه؟
توی شهرمون هستن عده ای که صبح میرن بیرون و دیگه بر نمی گردنااااا
برید قبرستونا ، وقتی جنازشون رو میارن می بینین اونا رو
هی نگیم بعدا توبه می کنم ، معلوم نیست بعدی باشه که بشه توبه کرد
امام سجاد علیه السلام می فرماید : علت اینکه عده ای لحظه ی مرگ چشماشون بازه واسه اینه که وقتی اجل میاد و جونشون رو می گیره ، حتی فرصت بستن پلکشون هم پیدا نمی کنن
وای به حال بعضی هامون که راحت گناه می کنیم
هیچ فکر کردیم اگه در حین گناه بمیریم چی میشه؟!!!
خدایا همین لحظه ببخش ما رو ... نذار گناه کنیم
۸.۵k
۲۱ آذر ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.