مینویسم به امنیتی که اززنان سلب شده.. خطاب به مردانی که ز

مینویسم به امنیتی که اززنان سلب شده.. خطاب به مردانی که زنان تنها را شبیه به طعمه قصد دریدن دارند....
تاکسی
شرکت.
مترو
وکوچه خیابان...

زخم میخورم ازاجتماعی که هوس به جانش افتاده ودوستی اش جز رفاقت به هرشیله پلیه ای اغشته است..
مگر نه است که سرمان برای آزادی درد میکند..
مگر نه این است که حق زن سرمشق همه ی ادا واطوارهای روشن فکریمان است..
کجای آزادی نوشته است زن را درقامت غریزه بنگریم.
کجای روشن فکری دم ازمزاحمت میزند.. فرقی نمیکند که....

درتاکسی نشسته باشیم ودرآروزی سوارشدن نفرسوم تا مزاحمتمان را تنگ ترکنیم یا شلوغی مترو را دست آویز هوس های کورمان قراردهیم...
خدانکندکه رئیس شرکتی باشید وبی حجابی زن را ملاک استخدام قراردهید..
خدانکند بفهمید زن نیازمند کاراست.!! تاپیش پایش دوراه بگذاریدیا...... یا اخراج
متلک هایتان را کوک کرده اید برای کوچه ی خلوت و... ازماشین هم که تنها چراغ ونیش ترمز را یاد گرفته اید...

فارغ ازدین ودیندار با حجاب وبی حجاب بودن... درآزادی هیچ چیز برای سوءاستفاده تعریف نشده است..
بیایید قبول کنید زن مترادف غریزه نیست..
زنی که به حجاب اعتقاد ندارد فاحشه نیست...
زنی که آرایش میکند شریک جنسی خیابانی نیست..
ومعنای آزادی هم حاشاحاشا آزادی جنسی باشد..
بیایید باورکنید اولویت حق زن امنیت است..
پدرباشید یابرادر یاشوهریا دوست وهمکار یا حتی هفت پشت غریبه.. امنیت را شمایید که باید به زن هدیه کنید..
بیایید ونگذارید هوس برای انسانیتتان حرف دربیاورد..
یادتان باش قبل ازدینداریا بی دین بودن همه انسانیم...
لامذهب بودن معنایش هرزگی نیست
..
یادتان باشدتا فرهنگ واندیشه واعتقاد به آزادی نباشد.. آزادی سرزده جایی نمیرود یادتان باشد که میشود هوس را باعشق درهم آمیخت وتنها به یک نفر هدیه داد