.
.
.
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم
وای از آن لحظه که معشوق به یارش برسد
دست دلداده به دستان نگارش برسد
بهترین لحظه ی عمر است اگر سربازی
بعد یک غربت پر غم به دیارش برسد
مثل بید نگرانی که زمستانی را
منتظر مانده به گرمای بهارش برسد
حکم یک قاتل محکوم به حبس ابدی
عفو رهبر بخورد ختم حصارش برسد
مثل سرپنجه فرو بردن در زلف شماست
وای از آن لحظه که معشوق به یارش برسد
.
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم
وای از آن لحظه که معشوق به یارش برسد
دست دلداده به دستان نگارش برسد
بهترین لحظه ی عمر است اگر سربازی
بعد یک غربت پر غم به دیارش برسد
مثل بید نگرانی که زمستانی را
منتظر مانده به گرمای بهارش برسد
حکم یک قاتل محکوم به حبس ابدی
عفو رهبر بخورد ختم حصارش برسد
مثل سرپنجه فرو بردن در زلف شماست
وای از آن لحظه که معشوق به یارش برسد
۲.۵k
۱۲ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.