انبیاء قوم عاد پس از هود علیه السلامفالغ بن هود علیه السل
انبیاء قوم عاد پس از هود علیه السلامفالغ بن هود علیه السلام
گفته شده که فالغ پسر هود پیامبر علیه السلام بوده است. فالغ بن هود علیه السلام پس از پدر به وصیت او به امر حق قیام، برای هدایت جامعه نمود و در راه توحید قدم برمی داشت و همان سیره پدر را تعقیب می کرد، تا زمان وفاتش رسید. در حقیقت این اشخاص را باید وصی، نبی و جانشین پیغمبر شناخت که بر سیره پدر طی مراحل تکامل می پیمودند.
چون وفات فالغ نزدیک شد به او وحی رسید که ودایع نبوت را که چون نوری بود واسم اعظم و صندوق عهد را به فرزندش «یروغ» بسپارد.
او هم فرزند را پیش خواند و وصایای خود را به او نمود و آیات نبوت را به ودیعت به او سپرد و عمرش به پایان رسید و از دنیا رفت.
یروغ بن فالغ علیه السلام
یروغ بن فالغ علیه السلام پس از پدرش به سلطنت رسید و دوازده سال حکومت شرعی و عرفی داشت و در این مدت مردم را به خدا و فضیلت و تقوی ارشاد می کرد. در عصر او ساحری زندگی می کرد که با سلاطین جبار عصر، همداستان شده و یروغ علیه السلام را به دست یکی از اولاد عوج بن عناق کشت و پنج نفر اولاد او را که همه از انبیاء بودند را کشت.
مسعودی می نویسد که در آن عصر، 1400 پیغمبر، بوده اند، به آنها وحی رسید که همه متحد شوند و کسانی که کمک در قتل یروغ کردند همه را به قتل برسانند. پادشاهی بنام طهمسان بود که 289 سال سلطنت کرد و او مردی جبار و ستمکار و ظالم بود و قدرتی افزون یافت و به کفر و شرک و بت پرستی کارش بالا گرفت. در عصر او با کمک اولاد عوج 814 پیغمبر را کشتند.
نوش علیه السلام
نوش پسر امین از مردانی بود که انبیاء آن عصر در محفلش جمع می شدند و با هم در راه آن قوم طغیان گر، به تبادل افکار می پرداختند. تا مردم را به راه راست هدایت نمایند.
صاروغ یا سَروغ علیه السلام
صاروغ از انبیاء و اوصیاء بود. جانشین پدر و جدّش شد و در مکتب توحید بذل سعیبسیار می کرد تا آنکه زمان وفاتش رسید. به وحی حق جل و اعلی، اسم اعظم و نور نبوت و ودایع رسالت را به پسرش تاجور واگذار کرد و او را وصی و حافظ اسرار نبوت و هادی امت قرار داد.
تاجور یا ناخور علیه السلام
تاجور فرزند صاروغ نیز از انبیاء و برگزیدگان حق بود که به امر حق مردم را دعوت می کرد و می گفت؛ «هر کس ایمان آورد، مومن و رستگار است و هر کس جحد و انکار نماید کافر معذب است و هر کس جهالت و عناد ورزد، او گمراه و نابخرد است.
آنگاه به او وحی شد که میراث نبوت و ودایع رسالت را با اسم اعظم و نور پیغمبری به پسرش یعنی تارخ بسپارد، او نیز وصیت خود را به تارخ نمود و تارخ پدر ابراهیم است و این مدت، فاصله نبوت اولوالعزم بود تا ابراهیم برگزیده شد.
قصه های قرآنی و تاریخ انبیاء، آندمی، ص 76 و 77. اقتباس از سوره هود، اعراف، شعراء، نمل، قمر و سوره شمس.
گفته شده که فالغ پسر هود پیامبر علیه السلام بوده است. فالغ بن هود علیه السلام پس از پدر به وصیت او به امر حق قیام، برای هدایت جامعه نمود و در راه توحید قدم برمی داشت و همان سیره پدر را تعقیب می کرد، تا زمان وفاتش رسید. در حقیقت این اشخاص را باید وصی، نبی و جانشین پیغمبر شناخت که بر سیره پدر طی مراحل تکامل می پیمودند.
چون وفات فالغ نزدیک شد به او وحی رسید که ودایع نبوت را که چون نوری بود واسم اعظم و صندوق عهد را به فرزندش «یروغ» بسپارد.
او هم فرزند را پیش خواند و وصایای خود را به او نمود و آیات نبوت را به ودیعت به او سپرد و عمرش به پایان رسید و از دنیا رفت.
یروغ بن فالغ علیه السلام
یروغ بن فالغ علیه السلام پس از پدرش به سلطنت رسید و دوازده سال حکومت شرعی و عرفی داشت و در این مدت مردم را به خدا و فضیلت و تقوی ارشاد می کرد. در عصر او ساحری زندگی می کرد که با سلاطین جبار عصر، همداستان شده و یروغ علیه السلام را به دست یکی از اولاد عوج بن عناق کشت و پنج نفر اولاد او را که همه از انبیاء بودند را کشت.
مسعودی می نویسد که در آن عصر، 1400 پیغمبر، بوده اند، به آنها وحی رسید که همه متحد شوند و کسانی که کمک در قتل یروغ کردند همه را به قتل برسانند. پادشاهی بنام طهمسان بود که 289 سال سلطنت کرد و او مردی جبار و ستمکار و ظالم بود و قدرتی افزون یافت و به کفر و شرک و بت پرستی کارش بالا گرفت. در عصر او با کمک اولاد عوج 814 پیغمبر را کشتند.
نوش علیه السلام
نوش پسر امین از مردانی بود که انبیاء آن عصر در محفلش جمع می شدند و با هم در راه آن قوم طغیان گر، به تبادل افکار می پرداختند. تا مردم را به راه راست هدایت نمایند.
صاروغ یا سَروغ علیه السلام
صاروغ از انبیاء و اوصیاء بود. جانشین پدر و جدّش شد و در مکتب توحید بذل سعیبسیار می کرد تا آنکه زمان وفاتش رسید. به وحی حق جل و اعلی، اسم اعظم و نور نبوت و ودایع رسالت را به پسرش تاجور واگذار کرد و او را وصی و حافظ اسرار نبوت و هادی امت قرار داد.
تاجور یا ناخور علیه السلام
تاجور فرزند صاروغ نیز از انبیاء و برگزیدگان حق بود که به امر حق مردم را دعوت می کرد و می گفت؛ «هر کس ایمان آورد، مومن و رستگار است و هر کس جحد و انکار نماید کافر معذب است و هر کس جهالت و عناد ورزد، او گمراه و نابخرد است.
آنگاه به او وحی شد که میراث نبوت و ودایع رسالت را با اسم اعظم و نور پیغمبری به پسرش یعنی تارخ بسپارد، او نیز وصیت خود را به تارخ نمود و تارخ پدر ابراهیم است و این مدت، فاصله نبوت اولوالعزم بود تا ابراهیم برگزیده شد.
قصه های قرآنی و تاریخ انبیاء، آندمی، ص 76 و 77. اقتباس از سوره هود، اعراف، شعراء، نمل، قمر و سوره شمس.
۱.۱k
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.