نامه یک پسر نجات یافته از دام استمنا(جلق)
نامه یک پسر نجات یافته از دام استمنا(جلق)
تجربه کسی که در لجنزار جلق فرو رفته بود...
این نامه به دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی برای تشکر برای کتاب((مشکلات جنسی جوانان)) و شرح حال
غم انگیز و تلخ او از استمنا(جلق) است.
توجه:کتاب ((مشکلات جنسی جوانان)) نوشته آیت الله مکارم شیرازی است که اینجانب خلاصه ای از آن را
برای شما عزیزان در پست های قبلی آورده ام.
متن نامه
به نام خداوند متعال
به نام خداوندی که جوان را آفرید و به نام خداوندی که جوانهای پاک را آفرید.
اجازه بدهید همانطور که گفته بودم و بدون مقدمه سرگذشت خود را برایتان ذکر نمایم تا در اختیار جوانان قرار
گیرد.
من جوانی 19 ساله هستم.در نوجوانی بسیار علاقه مند به قرآن و اما عزیزمان(ره) بودم و هم اکنون نیز می
باش. در این دوران(نوجوانی)از نگاه کردن به نامحرم بسیار نفرت داشتم و آن را گناه می پنداشتم و اصلا نگاه بد
نمی کردم.
از موقعی که پا به دوران بلوغ گذاشتم و وارد دبیرستان شدم تغییری در من ایجاد شد و کم کم شیطان در من
نفوذ نموده و من را از راه راست منحرف کرد به طوری که نگاه به نامحرم برایم عادی شده بود با دوستان بد آشنا
شدم و آنان نیز مرا به عادتی که چهار سال گرقتار آن بودم انس دادند.4 سال دبیرستان این عادت شوم
جنسی را ادامه دادم و افت تحصیلی غیر قابل انکاری در من به وجود آمد که کاملا قابل احساس بود. در دوران
راهنمایی شاگرد ممتاز کلاس بودم ولی در دبیرستان بدون باور تجدید آوردم.
4سال از خدا دور ماندم 4 سال فرد پستی بودم 4سال از خودم هم غافل بودم در طی این 4 سال همه چیز
خود را از دست دادم از جمله سلامتی ام را. تمام این علایم در من ظاهر شد:لاغری بدن،سستی بدن،کم
خونی،کم شدن حافظه،کم شدن هوش،لرزش دست،ضعیف شدن چشم و...
سال چهارم دبیرستان از خواب غفلت بیدار شدم و می کوشیدم که این عمل را ترک نمایم ولی سعیم بی فایده
بود 2الی 3 روز تحمل می کردم و باز نمی توانستم نجات پیدا کنم و دوباره این عمل شوم را انجام می دادم
تابستان تمام تلاش خود را برای ترک این عمل کردم ولی نمی توانستم این عمل را ترک کنم. به خداوند،امامان
معصوم و امام زادگان پناه آوردم و تلاوت قرآن قبل از اذان گوش می دادم و گریه می کردم در آن لحظات می
خواستم خون گریه کنم ولی قطره اشکی برگونه هایم نمی بارید میخواستم درد دل کنم اما با چه کسی؟
در همان لخظات تلاوت قرآن با خداوند صحبت می کردم و از او کمک می خواستم و تا 2 الی 3 روز این عمل را
انجام نمیدادم ولی بعد از 3 روز دست به این عمل می زدم سپس گریه می کردم و به حمام می رفتم و غسل
می نمودم و دوباره تصمیم می می گرفتم این عمل را انجام ندهم نمی دانید در آن لحظات که این عمل را انجام
نمی دادم یا تصمیم در ترک آن عمل می گرفتم چه حسی داشتم؟ آنقدر خوشحال بودم که گویا خداوند تمام گناهانم را بخشیده است. ولی لعنت بر شیطان...
خلاصه هر روز غروب نزدیک به اذان به تلاوت قرآن گوش فرا می دادم و همراه آن گریه می کردم و از خداوند
کمک می خواستم و به او پناه می بردم بعد از اذان نماز می خواندم و دعا می کردم که تمام جوانانی که معتاد
به این عمل هستند را نجات دهد از جمله خودم.
به دوستان خودم نگاه می کردم که چه پیشرفت هایی داشتند ولی من برعکس سیر نزولی را طی می
کردم.در کنکور پذیرفته نشدم و علت را همین اعتیاد می دانستم.لطف خداوند هیچ گاه بر روی بنده اش بسته
نمی شود.بله بالاخره خداوند لطفی در حق من نمود و یک روز در کتابخانه با کتابی به نام((مشکلات جنسی
جوانان))آشنا شدم و آن را خریداری نمودم.این کتاب همان کتاب نجات بود همان کتابی که مرا از مرگی پست
نجات داد همان کتابی که بیشتر جوانان را نجات می دهد به طور حتمی کتابی است که اگر به دستور های آن
عمل کنند از این اعتیاد نجات پیدا می کنند خدا را شکر می کنم که لطفی در حق این بنده پست و حقیر نمود و
او را از مرگ حتمی و مرگ همراه با پستی نجات داد.
تمام مطالب گتاب را خواندم و دستورات را مو به مو انجام دادم و در ضمن اجرای دستورات کتاب،نماز را به موقع و
سر وقت می خواندم و بعد از نماز دعا می کردم که خداوند تمام جوانان معتاد به این عمل را نجات دهد و
آیت الکرسی را آنقدر در روزهای متوالی را تکرار می کردم که از حفظ شده و تا فکر گناه به سرم می آمد آیت
الکرسی را می خواندم و تاثیر آن را به وضوح و آشکار ملاحضه نمودم.
ابتدا تصمیم گرفتم،سپس از نگاه کردن به زنان و دختران چشم پوشیدم و برنامه ای فشرده در طول روز ترتیب
می دادم که اصلا وقت برای این کار نداشته باشم. اولین بار ایمانم را قوی کردم و از خداوند کمک خواستم که
مهم تر از بقیه می باشد. من به آن جمله ای که در آخر کتاب بود ایمان داشتم:
((ما اطمینان داریم جوانان اگر یک ماه دستورات کتاب را اجرا کنند از این اعتیاد نجات پیدا می کن
تجربه کسی که در لجنزار جلق فرو رفته بود...
این نامه به دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی برای تشکر برای کتاب((مشکلات جنسی جوانان)) و شرح حال
غم انگیز و تلخ او از استمنا(جلق) است.
توجه:کتاب ((مشکلات جنسی جوانان)) نوشته آیت الله مکارم شیرازی است که اینجانب خلاصه ای از آن را
برای شما عزیزان در پست های قبلی آورده ام.
متن نامه
به نام خداوند متعال
به نام خداوندی که جوان را آفرید و به نام خداوندی که جوانهای پاک را آفرید.
اجازه بدهید همانطور که گفته بودم و بدون مقدمه سرگذشت خود را برایتان ذکر نمایم تا در اختیار جوانان قرار
گیرد.
من جوانی 19 ساله هستم.در نوجوانی بسیار علاقه مند به قرآن و اما عزیزمان(ره) بودم و هم اکنون نیز می
باش. در این دوران(نوجوانی)از نگاه کردن به نامحرم بسیار نفرت داشتم و آن را گناه می پنداشتم و اصلا نگاه بد
نمی کردم.
از موقعی که پا به دوران بلوغ گذاشتم و وارد دبیرستان شدم تغییری در من ایجاد شد و کم کم شیطان در من
نفوذ نموده و من را از راه راست منحرف کرد به طوری که نگاه به نامحرم برایم عادی شده بود با دوستان بد آشنا
شدم و آنان نیز مرا به عادتی که چهار سال گرقتار آن بودم انس دادند.4 سال دبیرستان این عادت شوم
جنسی را ادامه دادم و افت تحصیلی غیر قابل انکاری در من به وجود آمد که کاملا قابل احساس بود. در دوران
راهنمایی شاگرد ممتاز کلاس بودم ولی در دبیرستان بدون باور تجدید آوردم.
4سال از خدا دور ماندم 4 سال فرد پستی بودم 4سال از خودم هم غافل بودم در طی این 4 سال همه چیز
خود را از دست دادم از جمله سلامتی ام را. تمام این علایم در من ظاهر شد:لاغری بدن،سستی بدن،کم
خونی،کم شدن حافظه،کم شدن هوش،لرزش دست،ضعیف شدن چشم و...
سال چهارم دبیرستان از خواب غفلت بیدار شدم و می کوشیدم که این عمل را ترک نمایم ولی سعیم بی فایده
بود 2الی 3 روز تحمل می کردم و باز نمی توانستم نجات پیدا کنم و دوباره این عمل شوم را انجام می دادم
تابستان تمام تلاش خود را برای ترک این عمل کردم ولی نمی توانستم این عمل را ترک کنم. به خداوند،امامان
معصوم و امام زادگان پناه آوردم و تلاوت قرآن قبل از اذان گوش می دادم و گریه می کردم در آن لحظات می
خواستم خون گریه کنم ولی قطره اشکی برگونه هایم نمی بارید میخواستم درد دل کنم اما با چه کسی؟
در همان لخظات تلاوت قرآن با خداوند صحبت می کردم و از او کمک می خواستم و تا 2 الی 3 روز این عمل را
انجام نمیدادم ولی بعد از 3 روز دست به این عمل می زدم سپس گریه می کردم و به حمام می رفتم و غسل
می نمودم و دوباره تصمیم می می گرفتم این عمل را انجام ندهم نمی دانید در آن لحظات که این عمل را انجام
نمی دادم یا تصمیم در ترک آن عمل می گرفتم چه حسی داشتم؟ آنقدر خوشحال بودم که گویا خداوند تمام گناهانم را بخشیده است. ولی لعنت بر شیطان...
خلاصه هر روز غروب نزدیک به اذان به تلاوت قرآن گوش فرا می دادم و همراه آن گریه می کردم و از خداوند
کمک می خواستم و به او پناه می بردم بعد از اذان نماز می خواندم و دعا می کردم که تمام جوانانی که معتاد
به این عمل هستند را نجات دهد از جمله خودم.
به دوستان خودم نگاه می کردم که چه پیشرفت هایی داشتند ولی من برعکس سیر نزولی را طی می
کردم.در کنکور پذیرفته نشدم و علت را همین اعتیاد می دانستم.لطف خداوند هیچ گاه بر روی بنده اش بسته
نمی شود.بله بالاخره خداوند لطفی در حق من نمود و یک روز در کتابخانه با کتابی به نام((مشکلات جنسی
جوانان))آشنا شدم و آن را خریداری نمودم.این کتاب همان کتاب نجات بود همان کتابی که مرا از مرگی پست
نجات داد همان کتابی که بیشتر جوانان را نجات می دهد به طور حتمی کتابی است که اگر به دستور های آن
عمل کنند از این اعتیاد نجات پیدا می کنند خدا را شکر می کنم که لطفی در حق این بنده پست و حقیر نمود و
او را از مرگ حتمی و مرگ همراه با پستی نجات داد.
تمام مطالب گتاب را خواندم و دستورات را مو به مو انجام دادم و در ضمن اجرای دستورات کتاب،نماز را به موقع و
سر وقت می خواندم و بعد از نماز دعا می کردم که خداوند تمام جوانان معتاد به این عمل را نجات دهد و
آیت الکرسی را آنقدر در روزهای متوالی را تکرار می کردم که از حفظ شده و تا فکر گناه به سرم می آمد آیت
الکرسی را می خواندم و تاثیر آن را به وضوح و آشکار ملاحضه نمودم.
ابتدا تصمیم گرفتم،سپس از نگاه کردن به زنان و دختران چشم پوشیدم و برنامه ای فشرده در طول روز ترتیب
می دادم که اصلا وقت برای این کار نداشته باشم. اولین بار ایمانم را قوی کردم و از خداوند کمک خواستم که
مهم تر از بقیه می باشد. من به آن جمله ای که در آخر کتاب بود ایمان داشتم:
((ما اطمینان داریم جوانان اگر یک ماه دستورات کتاب را اجرا کنند از این اعتیاد نجات پیدا می کن
۹.۰k
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.