محبــــــــــوبیـــــت تو تا ابد حســـــرت همگان خواهد بو
محبــــــــــوبیـــــت تو تا ابد حســـــرت همگان خواهد بود...
از رنگ غیــــــــــرتی که بین 100 هزار لنگی بی هویت نشان دادی مدت زیادی میگذرد اما هنوز آتش آبی که به پا کردی عمق وجودشان را میسوزاند... میسوزاند که با حرف های مبهم و هجوشان سعی در خراب کردن وجههی تو دارند اما نمیدانند که عشــــــــــق ما ابدیست...
هنوز حســــــــــرت آبی هارا میخورند که تو را داشتند و دارند...
هنوز حســــــــــرت آبی هارا میخورند که عاشقانه برای تو می ایستادند و دست میزدند... با هر حرکت تو شور و شوق پیروزی داشتند... با هر بار پا به توپ شدن و به سمت دروازه رفتنت قلبشان هزار برابر تندتر میزد و تو توپ را گل میکردی و آنوقت دیگر روی زمین نبودند... گویی روی ابرها قدم میزدند...
وقتی تو بودی از هیچ چیز نمیترسیدند... نه از کرکس صفتانی که توهم عقـــــاب بودن دارند... نه حتی از گرگ هایی که توهم غلبه بر شیـــــر را دارند...
تو که بودی همه چیز عالی بود...
اینها حســــــــــرت اشکها و ایستادن قلب های دو آبی دل پس از رفتنت را دارند...
من به آنها حق این حســــــــــرت را میدهم... آنها هیچوقت مثل تو را نداشتند...
مثل تو که هیچ حتی کمی مثل تو راهم نداشتند...
از همین روست که از بازیکنان تیم های دیگر برای خود اسطوره میسازند... از حســــــــــرت تو بود که نیمکت نشین بایرن را برای خود محبوب کردند... کسی که قبل و پس از رفتن به استیل آذین برای پول او را فحش میدادند و بی غیرت میخواندند را برای خود اسطوره کردند تا بگویند ماهم عاشقیم اما عشق پوشالی آنها کجا و عشق ما که برایش جان دادیم کجا...
ما میدانیم رفتنت از استقلال اول به امارات برای فرزندت سپس بازی در قطر برای این بود که نمیتوانستی ببینی اطرافیان یک نفر دارند با نام غیــــــــــرت استقلال بازی میکنند تا آن نفر را برگردانند و البته پرقدرت بودند و زورت به این ظلم نمیرسید پس با رفتنت این ظلم را به همه نمایان کردی...
وقتی خواستی برگردی او به تیم برگشته بود... تو از همه ی تیم ها پیشنهاد داشتی و این را ننگ خواندی و گفتی خـــــون مـــــن آبـــــے اســـــت... در عین آمادگی خواستی از فوتبال خداحافظی کنی چون دیگر نمیتوانستی برای تیمت سربـــــازی کنی اما با پادرمیانی مدیر محبوب بازهم برگشتی...
تو برگشتی تا عشــــــــــق بازی دوباره آغاز شود...
بهترین بازیکن ایران و دومین بازیکن آسیا بودی اما نیمکت نشینت کردند...
تو دم نزدی و با غیــــــــــرتت پای ما ایستادی...
و شماره ی هفت پس از هفت ثانیه که از ورودش به زمین میگذرد پایش به گلزنی باز میشود...
تو فرهــــــــــاد مایی و با تو زندگی شیریــــــــــن...
ما عاشــــــــــق توییم و این عشق حســــــــــرت همگان...
ای کــــــــــاش هیچوقت سنت بالا نمیرفت...
ای کــــــــــاش قوانین زندگی برای تو اجرا نمیشد تا ما تو را هنوز داشتیم...
ای کــــــــــاش... ای کــــــــــاش...
Admin :Saeid.M.R
از رنگ غیــــــــــرتی که بین 100 هزار لنگی بی هویت نشان دادی مدت زیادی میگذرد اما هنوز آتش آبی که به پا کردی عمق وجودشان را میسوزاند... میسوزاند که با حرف های مبهم و هجوشان سعی در خراب کردن وجههی تو دارند اما نمیدانند که عشــــــــــق ما ابدیست...
هنوز حســــــــــرت آبی هارا میخورند که تو را داشتند و دارند...
هنوز حســــــــــرت آبی هارا میخورند که عاشقانه برای تو می ایستادند و دست میزدند... با هر حرکت تو شور و شوق پیروزی داشتند... با هر بار پا به توپ شدن و به سمت دروازه رفتنت قلبشان هزار برابر تندتر میزد و تو توپ را گل میکردی و آنوقت دیگر روی زمین نبودند... گویی روی ابرها قدم میزدند...
وقتی تو بودی از هیچ چیز نمیترسیدند... نه از کرکس صفتانی که توهم عقـــــاب بودن دارند... نه حتی از گرگ هایی که توهم غلبه بر شیـــــر را دارند...
تو که بودی همه چیز عالی بود...
اینها حســــــــــرت اشکها و ایستادن قلب های دو آبی دل پس از رفتنت را دارند...
من به آنها حق این حســــــــــرت را میدهم... آنها هیچوقت مثل تو را نداشتند...
مثل تو که هیچ حتی کمی مثل تو راهم نداشتند...
از همین روست که از بازیکنان تیم های دیگر برای خود اسطوره میسازند... از حســــــــــرت تو بود که نیمکت نشین بایرن را برای خود محبوب کردند... کسی که قبل و پس از رفتن به استیل آذین برای پول او را فحش میدادند و بی غیرت میخواندند را برای خود اسطوره کردند تا بگویند ماهم عاشقیم اما عشق پوشالی آنها کجا و عشق ما که برایش جان دادیم کجا...
ما میدانیم رفتنت از استقلال اول به امارات برای فرزندت سپس بازی در قطر برای این بود که نمیتوانستی ببینی اطرافیان یک نفر دارند با نام غیــــــــــرت استقلال بازی میکنند تا آن نفر را برگردانند و البته پرقدرت بودند و زورت به این ظلم نمیرسید پس با رفتنت این ظلم را به همه نمایان کردی...
وقتی خواستی برگردی او به تیم برگشته بود... تو از همه ی تیم ها پیشنهاد داشتی و این را ننگ خواندی و گفتی خـــــون مـــــن آبـــــے اســـــت... در عین آمادگی خواستی از فوتبال خداحافظی کنی چون دیگر نمیتوانستی برای تیمت سربـــــازی کنی اما با پادرمیانی مدیر محبوب بازهم برگشتی...
تو برگشتی تا عشــــــــــق بازی دوباره آغاز شود...
بهترین بازیکن ایران و دومین بازیکن آسیا بودی اما نیمکت نشینت کردند...
تو دم نزدی و با غیــــــــــرتت پای ما ایستادی...
و شماره ی هفت پس از هفت ثانیه که از ورودش به زمین میگذرد پایش به گلزنی باز میشود...
تو فرهــــــــــاد مایی و با تو زندگی شیریــــــــــن...
ما عاشــــــــــق توییم و این عشق حســــــــــرت همگان...
ای کــــــــــاش هیچوقت سنت بالا نمیرفت...
ای کــــــــــاش قوانین زندگی برای تو اجرا نمیشد تا ما تو را هنوز داشتیم...
ای کــــــــــاش... ای کــــــــــاش...
Admin :Saeid.M.R
۱.۱k
۰۳ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.