به نام تو ای عشق آفرین تنها ...
به نام تو ای عشق آفرین تنها ...
چندی است موسیقی دلم را گم کرده ام
تو را و وجود بی پایانت را گم کرده ام.
شاید هم تو نمی خواهی ناله هایم را بشنوی
و یا دل مهربانت را آزرده ام ...
خدای قلبم ساده و بی ریا دوستت دارم
خودت می دانی که وقتی دلم در هوایی غیر از تو پر می کشد
چقدر بی کس و تنها می شوم
آرزویی جز ابراز عشق به تو ندارم
تو که بی نهایتی و بیکرانی
تو که زیبایی و دل ربا
تو که وجود عاشقت دلی را آفرید که تو را درک کند.
الهی سیمای زرد و دلی سیاه دارم
قبولم می کنی؟
دستانی ترک خورده و موهایی سفید و پاهایی ناتوان دارم
قبولم می کنی؟
زیاد نیستم کمترینم ، حقیر و خرد ، فقیر و تنگ دست
قبولم می کنی؟
می دانم که تو توجهی به اینها نداری،
می دانم که عجز و ناتوانیم را می دانی،
ولی دوست دارم بدانی، چه بی چیزم و بی کس،
تنها و غریب و آواره بیابانی چون زمین.
الهی مرا ببخشا و توبه ام را بپذیر
به من درست دیدن درست شنیدن و درست حس کردن عنایت فرما !
به من صبردر مقابل ناگواریها
و تحمل در برابر ناملایمات اطرافم را مرحمت فرما !
الهی دلم را تنها مگذار!
او عاشقانه دوستت دارد،
شاید گاهی عقل و هوس وجود خاک گرفته ام را فریب دهد
ولی دلم همیشه عاشق توست.
وقتی نام تو می آید
در بدترین احوال
دلم سراسر اشک می شود و عشق
زیبا می شود و شانه بر گیسوی سیاهش می زند
و منتظر در مقابل پنجره ای که گلدانی از نور
و هوایی از شهرمهتاب دارد می ایستد و خیره بر آسمان
انتظار تو را می کشد.
الهی عاشقانه هایم به اندازه زیبایی تو زیبا نیست ،
حرفهایم به اندازه قلب مهربان تو نیست،
می دانم،
ولی به وجود مهربانت سوگند
همین قدرمی دانم
و زبانم بیش از این همراهیم نمی کند،
تو خود بپذیر از من این حرفها را
به بهترین و زیباترین سبک
و عاشقانه ترین کلام.
الهی دوستت دارم
با وجودی که می دانم این دوست داشتنم
و این ناله هایم
نه چیزی به زیبایی تو می افزاید و نه کم می کند
دلم می خواهد تو را
دوستت دارد
همین
دوستت دارم خدای دلم
چندی است موسیقی دلم را گم کرده ام
تو را و وجود بی پایانت را گم کرده ام.
شاید هم تو نمی خواهی ناله هایم را بشنوی
و یا دل مهربانت را آزرده ام ...
خدای قلبم ساده و بی ریا دوستت دارم
خودت می دانی که وقتی دلم در هوایی غیر از تو پر می کشد
چقدر بی کس و تنها می شوم
آرزویی جز ابراز عشق به تو ندارم
تو که بی نهایتی و بیکرانی
تو که زیبایی و دل ربا
تو که وجود عاشقت دلی را آفرید که تو را درک کند.
الهی سیمای زرد و دلی سیاه دارم
قبولم می کنی؟
دستانی ترک خورده و موهایی سفید و پاهایی ناتوان دارم
قبولم می کنی؟
زیاد نیستم کمترینم ، حقیر و خرد ، فقیر و تنگ دست
قبولم می کنی؟
می دانم که تو توجهی به اینها نداری،
می دانم که عجز و ناتوانیم را می دانی،
ولی دوست دارم بدانی، چه بی چیزم و بی کس،
تنها و غریب و آواره بیابانی چون زمین.
الهی مرا ببخشا و توبه ام را بپذیر
به من درست دیدن درست شنیدن و درست حس کردن عنایت فرما !
به من صبردر مقابل ناگواریها
و تحمل در برابر ناملایمات اطرافم را مرحمت فرما !
الهی دلم را تنها مگذار!
او عاشقانه دوستت دارد،
شاید گاهی عقل و هوس وجود خاک گرفته ام را فریب دهد
ولی دلم همیشه عاشق توست.
وقتی نام تو می آید
در بدترین احوال
دلم سراسر اشک می شود و عشق
زیبا می شود و شانه بر گیسوی سیاهش می زند
و منتظر در مقابل پنجره ای که گلدانی از نور
و هوایی از شهرمهتاب دارد می ایستد و خیره بر آسمان
انتظار تو را می کشد.
الهی عاشقانه هایم به اندازه زیبایی تو زیبا نیست ،
حرفهایم به اندازه قلب مهربان تو نیست،
می دانم،
ولی به وجود مهربانت سوگند
همین قدرمی دانم
و زبانم بیش از این همراهیم نمی کند،
تو خود بپذیر از من این حرفها را
به بهترین و زیباترین سبک
و عاشقانه ترین کلام.
الهی دوستت دارم
با وجودی که می دانم این دوست داشتنم
و این ناله هایم
نه چیزی به زیبایی تو می افزاید و نه کم می کند
دلم می خواهد تو را
دوستت دارد
همین
دوستت دارم خدای دلم
۱۰.۱k
۱۰ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.