***رمان در تعقیب شیطان***
***رمان در تعقیب شیطان***
پارت۱۶
از حرفاش وحشت کرده بودم. من نمی تونستم ببینمشون و این امر باعث می شد که احساس خطر بیشتری بکنم.
ساسان: همین که اصول پایه جادوگری رو یاد بگیری می تونی ببینیشون. نگران نباش من کنارتم.
از بودنش احساس امنیت می کردم. راستش اونقدرا هم پسر بدی به نظر نمیرسید. بر عکس دانشگاه که همش نسبت بهش مشکوک بودم . اون کسی بود که تا حالا چند بار جونم رو نجات داده بود. یه دفعه یاد چوبی که توی دستش بود افتادم.
- اوممم میشه یه سوال بپرسم؟
لبخندی زد و گفت: از وقتی که با هم آشنا شدیم همش سوال پرسیدی بپرس این دیگه اجازه نمی خواد.
- اون چوب چی بود که باهاش به طرف اسپرایت شلیک کردی؟
آروم از جیبش چوبی رو در آورد و گفت: منظورت اینه؟
- آره خودشه؟
چوبی که توی دستش بود بیشتر شبیه یه میله ی شیشه ای بود که داخلش یه نخ به رنگ سبز فسفری درخشان قرار داشت و از داخل بلور های شیشه ای دید داشت.
ساسان: بیا کنارم بشین تا برات توضیح بدم.
آروم و با تردید رفتم کنارش روی تخت نشستم. ساسان دو سر چوب رو که بیشتر به لوله ی شیشه ای شبیه بود که دو طرفش بسته بود و بیشتر شبیه چوب جادوی هری پاتر می موند در دست گرفت و گفت: گمونم که اطلاعاتی در مورد چوب های جادویی داشته باشی درسته؟
- راستش نه زیاد هر اطلاعاتی دارم همش مر بوط به داستانای تخیلیه البته گمونم که اون داستانا واقعی بودند.
- ببین توی مدرسه یاد می گیری که چطور با ذهنت جادوکنی و طلسم های مختلفی رو اجرا کنی. اما گاهی اوقات جادو و یا طلسمی که می خوای اجرا کنی به حدی قدرتمنده که در توان خودت نیست که اجراش کنی در این لحظست که باید از وسیله ای استفاده کنی که به کمک نیروی جادویی خودش بهت قدرت بده و جادوی سنگینت رو اجرا کنه. اون وسیله چیزی نیست جز چوب جادو.
در قدیم همه ی جادوگرا از چوب جادو استفاده می کرند. اما استفاده ازچوب جادوهمیشه مشکلاتی روهم به همراه داشت. مثلا یه جادوگر تنها زمانی می تونست جادو کنه که چوبش همراهش باشه اما اگه یه بار چوبش رو فراموش می کرد و یا اینکه توی مبارزه چوبش رو از دست می داد دیگه نمی تونست از جادو استفاده کنه. و در برابر دشمن آسیب پذیر می شد. این بود که پدرت اولین کسی بود که جادو رو بدون استفاده از چوب جادوگری آموزش داد. هنوز کسانی هستند که از این روش خبری ندارند و این یه مزیت برای ماست که توی مبارزات خودمون پیروز بشیم. توی گروه هایی که بهت معرفی کردم جادو گرا به چهار دسته تقسیم میشن. مثلا توی گروه من ممکنه سه نوع جادوگر وجود داشته باشه. عده ای از جادوگرا فقط می تونند با چوب جادو جادو اجرا کنند. عده ای می تونند فقط با چشمشون جادو اجرا کنند. عده ای هم که خیلی کم هستند می تونند با ذهنشون جادو اجرا کنند. اجرای جادو با ذهن کار بسیار سختیه ولی اگه یه جادو گر ذهنی باشی به راحتی می تونی یه جادو گر ده ستاره بشی. معایب استفاده از چوب رو بهت گفتم جادوگران چشمی هم یه سری معایب دارند که یکی از اونا اینه که اگه چشمشون رو ببندند نمی تونند جادو اجرا کنند. در واقع مسیر فوران قدرتشون رو از دست میدن و در برابر دشمن ضعیف میشن. البته این جادو گرا بیشتر سعی می کنند که علاوه بر فنون جادو گری توان رزمی خودشون رو هم زیاد کنند تا در مواقعی که نمی تونند ازجادو استفاده کنند بتونند از خودشون دفاع کنند.
دسته ی دیگه جادوگرانی هستند که با دست جادو می کنند.این دسته از جادو گرا متداول ترین نوع جادوگر هستند. این روش معایب قابل ذکری نداره تنها عیبش اینه که گاهی نیروی جادویی این افراد ممکنه ضعیف بشه. به همین دلیل این گروه همیشه یه چوب جادویی با خودشون دارند.
- هووممم پس تو باید یه جادو گر دستی باشی برای همین چوب همراهت داری!!!
- آره درست فهمیدی. جادو گرای دستی متعادل ترین جادو گرا هستند که می تونند هر نوع جادویی اجرا کنند. و برای جادو های فوق سنگین هم از چوب استفاده می کنند تا ضعف نیروشون در مواقعی که پدیدار میشه جبران بشه.
- خب به نظرت من چجور جادو گری میشم؟
شونه ای بالا انداخت و گفت: نمی دونم در ابتدا احتمالا یه جادوگر دستی خواهی بود ولی وقتی مهارت هات زیاد شدن اون موقع نوعت مشخص میشه.
- هومم درسته یه بار توی خونه با دستم شونه رو توی هوا معلق نگه داشتم.
در حالیکه دستم زیر چونم بود و داشتم فکر می کردم این حرف رو زدم و دیدم که ساسان با دقت و تعجب نگام می کنه.
- چیه؟ چرا اینجوری نگام می کنی؟
- یعنی داری میگی که بدون هیچ آموزشی جادو اجرا کردی؟
- خب آره همه چیز اتفاقی بود خودمم خیلی وحشت کرده بودم.
- چنین چیزی غیر ممکنه. تا حالا هیچ جادو گری نتونسته اتفاقی جادو بکنه.
- کی همچین حرفی زده؟ مگه تو هری پاتر و ولدمورد رو نمی شناسی اونا هم اتفاقی جادو می کردند.
- اونا برای چیزی حدود صد سال پیش بودند پریسا!!! تاز
پارت۱۶
از حرفاش وحشت کرده بودم. من نمی تونستم ببینمشون و این امر باعث می شد که احساس خطر بیشتری بکنم.
ساسان: همین که اصول پایه جادوگری رو یاد بگیری می تونی ببینیشون. نگران نباش من کنارتم.
از بودنش احساس امنیت می کردم. راستش اونقدرا هم پسر بدی به نظر نمیرسید. بر عکس دانشگاه که همش نسبت بهش مشکوک بودم . اون کسی بود که تا حالا چند بار جونم رو نجات داده بود. یه دفعه یاد چوبی که توی دستش بود افتادم.
- اوممم میشه یه سوال بپرسم؟
لبخندی زد و گفت: از وقتی که با هم آشنا شدیم همش سوال پرسیدی بپرس این دیگه اجازه نمی خواد.
- اون چوب چی بود که باهاش به طرف اسپرایت شلیک کردی؟
آروم از جیبش چوبی رو در آورد و گفت: منظورت اینه؟
- آره خودشه؟
چوبی که توی دستش بود بیشتر شبیه یه میله ی شیشه ای بود که داخلش یه نخ به رنگ سبز فسفری درخشان قرار داشت و از داخل بلور های شیشه ای دید داشت.
ساسان: بیا کنارم بشین تا برات توضیح بدم.
آروم و با تردید رفتم کنارش روی تخت نشستم. ساسان دو سر چوب رو که بیشتر به لوله ی شیشه ای شبیه بود که دو طرفش بسته بود و بیشتر شبیه چوب جادوی هری پاتر می موند در دست گرفت و گفت: گمونم که اطلاعاتی در مورد چوب های جادویی داشته باشی درسته؟
- راستش نه زیاد هر اطلاعاتی دارم همش مر بوط به داستانای تخیلیه البته گمونم که اون داستانا واقعی بودند.
- ببین توی مدرسه یاد می گیری که چطور با ذهنت جادوکنی و طلسم های مختلفی رو اجرا کنی. اما گاهی اوقات جادو و یا طلسمی که می خوای اجرا کنی به حدی قدرتمنده که در توان خودت نیست که اجراش کنی در این لحظست که باید از وسیله ای استفاده کنی که به کمک نیروی جادویی خودش بهت قدرت بده و جادوی سنگینت رو اجرا کنه. اون وسیله چیزی نیست جز چوب جادو.
در قدیم همه ی جادوگرا از چوب جادو استفاده می کرند. اما استفاده ازچوب جادوهمیشه مشکلاتی روهم به همراه داشت. مثلا یه جادوگر تنها زمانی می تونست جادو کنه که چوبش همراهش باشه اما اگه یه بار چوبش رو فراموش می کرد و یا اینکه توی مبارزه چوبش رو از دست می داد دیگه نمی تونست از جادو استفاده کنه. و در برابر دشمن آسیب پذیر می شد. این بود که پدرت اولین کسی بود که جادو رو بدون استفاده از چوب جادوگری آموزش داد. هنوز کسانی هستند که از این روش خبری ندارند و این یه مزیت برای ماست که توی مبارزات خودمون پیروز بشیم. توی گروه هایی که بهت معرفی کردم جادو گرا به چهار دسته تقسیم میشن. مثلا توی گروه من ممکنه سه نوع جادوگر وجود داشته باشه. عده ای از جادوگرا فقط می تونند با چوب جادو جادو اجرا کنند. عده ای می تونند فقط با چشمشون جادو اجرا کنند. عده ای هم که خیلی کم هستند می تونند با ذهنشون جادو اجرا کنند. اجرای جادو با ذهن کار بسیار سختیه ولی اگه یه جادو گر ذهنی باشی به راحتی می تونی یه جادو گر ده ستاره بشی. معایب استفاده از چوب رو بهت گفتم جادوگران چشمی هم یه سری معایب دارند که یکی از اونا اینه که اگه چشمشون رو ببندند نمی تونند جادو اجرا کنند. در واقع مسیر فوران قدرتشون رو از دست میدن و در برابر دشمن ضعیف میشن. البته این جادو گرا بیشتر سعی می کنند که علاوه بر فنون جادو گری توان رزمی خودشون رو هم زیاد کنند تا در مواقعی که نمی تونند ازجادو استفاده کنند بتونند از خودشون دفاع کنند.
دسته ی دیگه جادوگرانی هستند که با دست جادو می کنند.این دسته از جادو گرا متداول ترین نوع جادوگر هستند. این روش معایب قابل ذکری نداره تنها عیبش اینه که گاهی نیروی جادویی این افراد ممکنه ضعیف بشه. به همین دلیل این گروه همیشه یه چوب جادویی با خودشون دارند.
- هووممم پس تو باید یه جادو گر دستی باشی برای همین چوب همراهت داری!!!
- آره درست فهمیدی. جادو گرای دستی متعادل ترین جادو گرا هستند که می تونند هر نوع جادویی اجرا کنند. و برای جادو های فوق سنگین هم از چوب استفاده می کنند تا ضعف نیروشون در مواقعی که پدیدار میشه جبران بشه.
- خب به نظرت من چجور جادو گری میشم؟
شونه ای بالا انداخت و گفت: نمی دونم در ابتدا احتمالا یه جادوگر دستی خواهی بود ولی وقتی مهارت هات زیاد شدن اون موقع نوعت مشخص میشه.
- هومم درسته یه بار توی خونه با دستم شونه رو توی هوا معلق نگه داشتم.
در حالیکه دستم زیر چونم بود و داشتم فکر می کردم این حرف رو زدم و دیدم که ساسان با دقت و تعجب نگام می کنه.
- چیه؟ چرا اینجوری نگام می کنی؟
- یعنی داری میگی که بدون هیچ آموزشی جادو اجرا کردی؟
- خب آره همه چیز اتفاقی بود خودمم خیلی وحشت کرده بودم.
- چنین چیزی غیر ممکنه. تا حالا هیچ جادو گری نتونسته اتفاقی جادو بکنه.
- کی همچین حرفی زده؟ مگه تو هری پاتر و ولدمورد رو نمی شناسی اونا هم اتفاقی جادو می کردند.
- اونا برای چیزی حدود صد سال پیش بودند پریسا!!! تاز
۴۷.۷k
۱۵ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.