من زیر باران ایستاده ام
من زیر باران ایستاده ام
و انتظار تو را می کشم
می خواهم قدم هایت را با تعداد قطره های باران شماره کنم
تو قبل از پایان باران می رسی
یا باران قبل از آمدن تو به پایان می رسد...
مرا که ملالی نیست
حتی اگر صد سال هم زیر باران بدون چتر بمانم
نه از بوی یاس باران خورده خسته می شوم
نه از خاکی که باران غبار را از آن ربوده است
هر وقت چلچله برایت نغمه ی دلتنگی خواند
و خواستی دیوار را از میان دیوارهایمان برداری
بیا...
من تا آخرین فصل باران منتظرت می مانم
و انتظار تو را می کشم
می خواهم قدم هایت را با تعداد قطره های باران شماره کنم
تو قبل از پایان باران می رسی
یا باران قبل از آمدن تو به پایان می رسد...
مرا که ملالی نیست
حتی اگر صد سال هم زیر باران بدون چتر بمانم
نه از بوی یاس باران خورده خسته می شوم
نه از خاکی که باران غبار را از آن ربوده است
هر وقت چلچله برایت نغمه ی دلتنگی خواند
و خواستی دیوار را از میان دیوارهایمان برداری
بیا...
من تا آخرین فصل باران منتظرت می مانم
۲.۵k
۲۲ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.