«مفاخره حضرت زهرا ( س) با حضرت علی (ع) »
«مفاخره حضرت زهرا ( س) با حضرت علی (ع) »
((به مناسبت ازدواج حضرت علی (ع) وحضرت فاطمه (س) ))
ابن شاذان قمی روایت می کند که یک روز امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) با همسر گرامی اش فاطمه الزهرا (س) در بین خرما خوردن به مفاخره پرداختند.
حضرت علی (ع) به حضرت فاطمه (س ) گفت : پیغمبر مرا از تو بیشتر دوست دارد .
حضرت زهرا(س) گفت : واعجبا من دختر اویم من نور دیده پیغمبرم من پاره جگر او هستم یگانه دختر باقی مانده اوهستم .
حضرت علی (ع) به او فرمود : اگر باور نمی کنی برویم خدمت پیغمبر (ص) بپرسیم .
حضرت علی (ع) وحضرت فاطمه (س) رفتند به نزد پیغمبر (ص) .
حضرت فاطمه (س) عرض کرد پدر جان کدام یک از ما را بیش تر دوست داری؟
پیامبرص فرمود: تو را دوست دارم و علی عزیز من است.
حضرت علی گفت : من نگفتم پیغمبر مرا بیشتر از تو دوست دارد... :)
آغاز مفاخره:
علی : من آنم که در خانه خدا متولد شدم.
فاطمه : من دختر خدیجه کبرا هستم.
علی : من پسر آن کسم که صفا را بنا گذاشت .
فاطمه : من دختر کسی هستم که او را بسدره المنتهی بردند.
علی : من آنم که بلندی پرچم اسلام به دست من بوده.
فاطمه : من دختر کسی هستم که تا مقام دنی فتدلی رفت وبه مقام قرب قاب قوسین او ادنی رسید.
علی : من پسر محصنات زنان هستم.
فاطمه : من دختر صالحات زنان هستم.
علی : من کسی هستم که جبرئیل خدمت من کرده.
فاطمه : من کسی هستم که فرشته راحیل با من سخن گفت و ملائکه بر خدمت من برخاستند.
علی : من مولود خانه خدایم
فاطمه : من آنم که عقدم در آسمانها بسته شد.
علی : من آنم که همیشه پرچم فتح وپیروزی به دست من بوده.
فاطمه : من دختر کسی هستم که به اسمان عروج کرد.
علی : من مجری تأویل قرآن هستم.
فاطمه : من سپر حفظ کننده تأویل قرآنم.
علی : من شجره طور سینایم.
فاطمه : من شجره ای هستم که تأتی اکلها کل حین.
علی : من نبأ عظیم روز قیامت هستم.
فاطمه : من دختر راستگوترین وامین ترین خلق خدایم.
علی : من ریسمان محکم وسیله الهی هستم.
فاطمه : من دختر بهترین خلق خدا می باشم.
علی : من آن کسم که انگشتر در نماز صدقه دارم.
فاطمه : من دختر اول بزرگترین مردان عالمم.
علی : من سید اوصیاء می باشم.
فاطمه : من دختر پیغمبر عربی می باشم.
علی : من ورزیده ترین پارسایانم.
فاطمه : من دختر شفیع جزا هستم.
علی : من تقسیم کننده بهشت ودوزخم.
فاطمه : من دختر محمد مختارم.
علی : من آنم که با اصحاب کهف ورقیم سخن گفتم.
فاطمه : من دختر آن پیغمبر رحمه للعالمینم.
علی : من آنم که محمد (ص) مرا چون جان خود شمرد.
فاطمه : من آنم که پدرم مرا از بهترین اولاد خود شمرد و با ما مباهله کرد.
علی : من آنم که شیعیان من از دانش من بهره مند می شوند.
فاطمه : من آن دریای عصمتم که از علم من نصیب می برند.
علی : من آنم که نامم علی از نام خداعلی اعلا مشتق شده.
فاطمه : من آنم که نامم فاطمه از فاطر مشتق گشته .
علی : من حوامیم (جمع حم) قرآن هستم.
فاطمه : من دختر طواسین (طس) هستم.
علی : من آنم که به نام من آدم توبه کرد.
فاطمه : من آنم که توبه او به واسطه من قبول شد.
علی : من کشتی نجات امتم.
فاطمه : من هم کشتیبان وشریک در آنم.
علی : من طوفان دریای علمم.
فاطمه : من مسماور مرکز ثقل کشتی نجاتم.
علی : علم من علم پیغمبران است.
فاطمه : مقام من دختر سیدالمرسلین است.
علی : منم آن بئر وقصر مشید(قرآن)
فاطمه : منم مادر شبر وشبیر(حسنین)
علی : من پس از پیغمبر بهترین نیکوکارم.
فاطمه : من بهترین زنان نیکوکارم.
علی : منم که پیغمبر (ص) فرمود:علی صاحب برهان است
فاطمه : من دختر کسی هستم که صاحب قرآن است.
علی :من از محمد ص به منزله نفس او هستم .
فاطمه : من گوشت وپوست وخون اوهستم.
فاطمه به پدر عرض کرد : یارسول الله مرا حمایت نمی کنی بر پسرعمت، مرا تنها می گذاری.
در این موقع حضرت رسول (ص) فرمود: دختر جان بر خیز سر پسر عمت راببوس که جبرئیل ومیکائیل واسرافیل وعزرائیل با چهارهزار ملک برای حمایت پسرعمت آمده اند.
فاطمه برخاست پیشانی شوهر خود را بوسید وگفت : یا ابوالحسن بحق رسول الله معذره الی الله عزوجل والیک والی ابن عمک – امیرالمومنین نیز دست فاطمه رابوسید.
منبع: قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام ج 1 ص 363 ح 251
((به مناسبت ازدواج حضرت علی (ع) وحضرت فاطمه (س) ))
ابن شاذان قمی روایت می کند که یک روز امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) با همسر گرامی اش فاطمه الزهرا (س) در بین خرما خوردن به مفاخره پرداختند.
حضرت علی (ع) به حضرت فاطمه (س ) گفت : پیغمبر مرا از تو بیشتر دوست دارد .
حضرت زهرا(س) گفت : واعجبا من دختر اویم من نور دیده پیغمبرم من پاره جگر او هستم یگانه دختر باقی مانده اوهستم .
حضرت علی (ع) به او فرمود : اگر باور نمی کنی برویم خدمت پیغمبر (ص) بپرسیم .
حضرت علی (ع) وحضرت فاطمه (س) رفتند به نزد پیغمبر (ص) .
حضرت فاطمه (س) عرض کرد پدر جان کدام یک از ما را بیش تر دوست داری؟
پیامبرص فرمود: تو را دوست دارم و علی عزیز من است.
حضرت علی گفت : من نگفتم پیغمبر مرا بیشتر از تو دوست دارد... :)
آغاز مفاخره:
علی : من آنم که در خانه خدا متولد شدم.
فاطمه : من دختر خدیجه کبرا هستم.
علی : من پسر آن کسم که صفا را بنا گذاشت .
فاطمه : من دختر کسی هستم که او را بسدره المنتهی بردند.
علی : من آنم که بلندی پرچم اسلام به دست من بوده.
فاطمه : من دختر کسی هستم که تا مقام دنی فتدلی رفت وبه مقام قرب قاب قوسین او ادنی رسید.
علی : من پسر محصنات زنان هستم.
فاطمه : من دختر صالحات زنان هستم.
علی : من کسی هستم که جبرئیل خدمت من کرده.
فاطمه : من کسی هستم که فرشته راحیل با من سخن گفت و ملائکه بر خدمت من برخاستند.
علی : من مولود خانه خدایم
فاطمه : من آنم که عقدم در آسمانها بسته شد.
علی : من آنم که همیشه پرچم فتح وپیروزی به دست من بوده.
فاطمه : من دختر کسی هستم که به اسمان عروج کرد.
علی : من مجری تأویل قرآن هستم.
فاطمه : من سپر حفظ کننده تأویل قرآنم.
علی : من شجره طور سینایم.
فاطمه : من شجره ای هستم که تأتی اکلها کل حین.
علی : من نبأ عظیم روز قیامت هستم.
فاطمه : من دختر راستگوترین وامین ترین خلق خدایم.
علی : من ریسمان محکم وسیله الهی هستم.
فاطمه : من دختر بهترین خلق خدا می باشم.
علی : من آن کسم که انگشتر در نماز صدقه دارم.
فاطمه : من دختر اول بزرگترین مردان عالمم.
علی : من سید اوصیاء می باشم.
فاطمه : من دختر پیغمبر عربی می باشم.
علی : من ورزیده ترین پارسایانم.
فاطمه : من دختر شفیع جزا هستم.
علی : من تقسیم کننده بهشت ودوزخم.
فاطمه : من دختر محمد مختارم.
علی : من آنم که با اصحاب کهف ورقیم سخن گفتم.
فاطمه : من دختر آن پیغمبر رحمه للعالمینم.
علی : من آنم که محمد (ص) مرا چون جان خود شمرد.
فاطمه : من آنم که پدرم مرا از بهترین اولاد خود شمرد و با ما مباهله کرد.
علی : من آنم که شیعیان من از دانش من بهره مند می شوند.
فاطمه : من آن دریای عصمتم که از علم من نصیب می برند.
علی : من آنم که نامم علی از نام خداعلی اعلا مشتق شده.
فاطمه : من آنم که نامم فاطمه از فاطر مشتق گشته .
علی : من حوامیم (جمع حم) قرآن هستم.
فاطمه : من دختر طواسین (طس) هستم.
علی : من آنم که به نام من آدم توبه کرد.
فاطمه : من آنم که توبه او به واسطه من قبول شد.
علی : من کشتی نجات امتم.
فاطمه : من هم کشتیبان وشریک در آنم.
علی : من طوفان دریای علمم.
فاطمه : من مسماور مرکز ثقل کشتی نجاتم.
علی : علم من علم پیغمبران است.
فاطمه : مقام من دختر سیدالمرسلین است.
علی : منم آن بئر وقصر مشید(قرآن)
فاطمه : منم مادر شبر وشبیر(حسنین)
علی : من پس از پیغمبر بهترین نیکوکارم.
فاطمه : من بهترین زنان نیکوکارم.
علی : منم که پیغمبر (ص) فرمود:علی صاحب برهان است
فاطمه : من دختر کسی هستم که صاحب قرآن است.
علی :من از محمد ص به منزله نفس او هستم .
فاطمه : من گوشت وپوست وخون اوهستم.
فاطمه به پدر عرض کرد : یارسول الله مرا حمایت نمی کنی بر پسرعمت، مرا تنها می گذاری.
در این موقع حضرت رسول (ص) فرمود: دختر جان بر خیز سر پسر عمت راببوس که جبرئیل ومیکائیل واسرافیل وعزرائیل با چهارهزار ملک برای حمایت پسرعمت آمده اند.
فاطمه برخاست پیشانی شوهر خود را بوسید وگفت : یا ابوالحسن بحق رسول الله معذره الی الله عزوجل والیک والی ابن عمک – امیرالمومنین نیز دست فاطمه رابوسید.
منبع: قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام ج 1 ص 363 ح 251
۷.۱k
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.