خیلی قشنگه حتما بخونیدش
#خیلی قشنگه حتما بخونیدش
پسر : ضعیفه !! دلمون برات تنگ شده
بود ... اومدیم زیارتت کنیم .
دختر : تو باز گفتی ضعیفه ؟!!
پسر خوب بگم منزل چطوره ؟
دختر : واااااای .... از دست تو !!
پسر : باشه ... باشه ... ببخشید ! ویکتوریا خوبه ؟؟
دختر : اه ... :( اصلا باهات قهرم !
!پسر : باشه بابا ! تو عزیز منی . خوب شد ؟ آشتی ؟
دختر : آشتی ، راستی ... گفتی دلت چی شده بود ؟؟
پسر : آها یه کم می پیچه ...! از دیشب تا حالا
دختر : واقعا ک ....
پسر : خوب چیه ؟؟ نمیگم مریضم اصلا ... خوبه ؟
دختر : لووووووس
پسر : ضعیفه اینو بدون اگه قهر کنی ، دیگه نازکش نداری !!
دختر : تو بازم این کلمه رو گفتی ؟؟
پسر : خب تقصیره خودته !! میدونی ک من اونایی رو ک خیلی دوست دارم اذیت میکنم ...خودت هی نقطه ضعف میدی دستم !!
دختر : ای کلک !! من از دست تو چیکار کنم ؟؟
پسر: شکر خدا دلم هم پیچ میخوره چون تو تب و تابملاقات تو بود لیلی قرن بیست و یکم من !
!دختر : چه دل قشنگی داری تو ... چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه !!
پسر : صفای وجودت خانومم ...
دختر : می دونی ؟ دلم تنگه ... برای پیاده روی هامون ...برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی و ورق زدن کتابها ...برای بوی کاغذ نو . برای شونه ب شونه راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه !!آخه هیچ زنی که مثل مرد من نداره !!
پسر : میدونم ... میدونم .... دل منم تنگه ... برای دیدن آسمون توی چشمای تو ،برای بستنی های شاتوتی ک باهم میخوردیم ...برای خونه ای ک توی خیال ساخته بودیم و من مردش بودم ...!
دختر : یادته همیشه ب من میگفتی " خاتون " ؟؟
پسر : آره ... یادمه . آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی !!
دختر : آخ ... چه روزهایی بودن ... چقدر دلم هوای دستای مردونه ات رو کرده ...وقتی توی دستام گره میخوردن ... مجنون من !!
پسر : .....
دختر : چت شده ؟؟ چرا چیزی نمیگی ؟؟
پسر : .....
دختر : نگام کن ببینم ! منو نگاه کن ..
.
پسر : ......!!
دختر : الهی من بمیرم ... چشمات چرا نمناک شده ... فدات بشم ....
پسر : خدا نکنه ... ( گریه )
دختر : چرا گریه می کنی مجنون من ... ؟!
پسر : چرا نکنم ...؟؟ ها ...؟؟!!
دختر : گریه نکن ... من دوست ندارم مرد من گریه کنه ... جلوی این همه آدم ! بخند دیگه ...زود باش بخند !
پسر : وقتی دستاتو کم دارم چه جوری بخندم ... کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم ؟؟
دختر : بخند .... وگرنه منم گریه میکنماااا !!
!پسر : باشه ... باشه ... تسلیم !! گریه نمیکنم ... ولی نمیتونم بخندم .
دختر : آفرین ، حالا بگو برام کادوی ولنتاین چی خریدی ؟؟؟
پسر : تو ک میدونی من از این لوس بازیا خوشم نمیاد ...ولی امسال برات ی کادوی خوب آوردم ...
دختر : چی ؟؟؟ .... زود باش بگو دیگه ... آب از لب و لوچه ام آویزون شد ...پسر : ....
دختر : باز دوباره ساکت شدی ...؟؟
پسر : برات ....کادو ( هق هق گریه ) ...برات ی دسته گل رز ! ی شیشه گلاب ! و ی بغض طولانی آوردم ....تک عروس گورستان ....پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونا صفایی نداره ...اینجا کنار خونه ابدیت میشینم و فاتحه میخونم و مرور خاطرات ن چندان دور ...امان ... خاتون من !!! تو خیلی وقته ک ....آرام بخواب بانوی کوچ کرده ی من ...آرام بخواب لیلی من ...آرام بخواب ضیفه من ...آخ !! الهی بمیرم ... ببخشید ... ببخشید !! معذرت میخوام ! غلط کردم ، دیگه نمیگم . قهر نکنیاااا !؟؟!!دیگه نگران قرص های نخورده ام...لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش...نگران خیره شدن مردم ب اشکهای من هم نباش !!بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم ...
#کامنت لطفا
پسر : ضعیفه !! دلمون برات تنگ شده
بود ... اومدیم زیارتت کنیم .
دختر : تو باز گفتی ضعیفه ؟!!
پسر خوب بگم منزل چطوره ؟
دختر : واااااای .... از دست تو !!
پسر : باشه ... باشه ... ببخشید ! ویکتوریا خوبه ؟؟
دختر : اه ... :( اصلا باهات قهرم !
!پسر : باشه بابا ! تو عزیز منی . خوب شد ؟ آشتی ؟
دختر : آشتی ، راستی ... گفتی دلت چی شده بود ؟؟
پسر : آها یه کم می پیچه ...! از دیشب تا حالا
دختر : واقعا ک ....
پسر : خوب چیه ؟؟ نمیگم مریضم اصلا ... خوبه ؟
دختر : لووووووس
پسر : ضعیفه اینو بدون اگه قهر کنی ، دیگه نازکش نداری !!
دختر : تو بازم این کلمه رو گفتی ؟؟
پسر : خب تقصیره خودته !! میدونی ک من اونایی رو ک خیلی دوست دارم اذیت میکنم ...خودت هی نقطه ضعف میدی دستم !!
دختر : ای کلک !! من از دست تو چیکار کنم ؟؟
پسر: شکر خدا دلم هم پیچ میخوره چون تو تب و تابملاقات تو بود لیلی قرن بیست و یکم من !
!دختر : چه دل قشنگی داری تو ... چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه !!
پسر : صفای وجودت خانومم ...
دختر : می دونی ؟ دلم تنگه ... برای پیاده روی هامون ...برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی و ورق زدن کتابها ...برای بوی کاغذ نو . برای شونه ب شونه راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه !!آخه هیچ زنی که مثل مرد من نداره !!
پسر : میدونم ... میدونم .... دل منم تنگه ... برای دیدن آسمون توی چشمای تو ،برای بستنی های شاتوتی ک باهم میخوردیم ...برای خونه ای ک توی خیال ساخته بودیم و من مردش بودم ...!
دختر : یادته همیشه ب من میگفتی " خاتون " ؟؟
پسر : آره ... یادمه . آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی !!
دختر : آخ ... چه روزهایی بودن ... چقدر دلم هوای دستای مردونه ات رو کرده ...وقتی توی دستام گره میخوردن ... مجنون من !!
پسر : .....
دختر : چت شده ؟؟ چرا چیزی نمیگی ؟؟
پسر : .....
دختر : نگام کن ببینم ! منو نگاه کن ..
.
پسر : ......!!
دختر : الهی من بمیرم ... چشمات چرا نمناک شده ... فدات بشم ....
پسر : خدا نکنه ... ( گریه )
دختر : چرا گریه می کنی مجنون من ... ؟!
پسر : چرا نکنم ...؟؟ ها ...؟؟!!
دختر : گریه نکن ... من دوست ندارم مرد من گریه کنه ... جلوی این همه آدم ! بخند دیگه ...زود باش بخند !
پسر : وقتی دستاتو کم دارم چه جوری بخندم ... کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم ؟؟
دختر : بخند .... وگرنه منم گریه میکنماااا !!
!پسر : باشه ... باشه ... تسلیم !! گریه نمیکنم ... ولی نمیتونم بخندم .
دختر : آفرین ، حالا بگو برام کادوی ولنتاین چی خریدی ؟؟؟
پسر : تو ک میدونی من از این لوس بازیا خوشم نمیاد ...ولی امسال برات ی کادوی خوب آوردم ...
دختر : چی ؟؟؟ .... زود باش بگو دیگه ... آب از لب و لوچه ام آویزون شد ...پسر : ....
دختر : باز دوباره ساکت شدی ...؟؟
پسر : برات ....کادو ( هق هق گریه ) ...برات ی دسته گل رز ! ی شیشه گلاب ! و ی بغض طولانی آوردم ....تک عروس گورستان ....پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونا صفایی نداره ...اینجا کنار خونه ابدیت میشینم و فاتحه میخونم و مرور خاطرات ن چندان دور ...امان ... خاتون من !!! تو خیلی وقته ک ....آرام بخواب بانوی کوچ کرده ی من ...آرام بخواب لیلی من ...آرام بخواب ضیفه من ...آخ !! الهی بمیرم ... ببخشید ... ببخشید !! معذرت میخوام ! غلط کردم ، دیگه نمیگم . قهر نکنیاااا !؟؟!!دیگه نگران قرص های نخورده ام...لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش...نگران خیره شدن مردم ب اشکهای من هم نباش !!بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم ...
#کامنت لطفا
۳۰.۵k
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.