11مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
11مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
پیش از آنکه امام علیه السلام به مکه وارد شود ، عبداللّه بن عمر برای عمره مستحب و انجام کارهای شخصی در مکه به سر می برد و در همان روزهای اول ورود حسین بن علی علیهما السلام به مکه قبل از مراجعت اش به مدینه، به حضور امام علیه السلام رسید و به آن حضرت پیشنهاد صلح و سازش و بیعت با یزید نموده و امام علیه السلام را از عواقب خطرناک مخالفت با طاغوت و اقدام به جنگ برحذر داشت و - بنابه نقل خوارزمی - چنین گفت : یا اباعبداللّه ! چون مردم با این مرد بیعت کرده اند و درهم و دینار در دست اوست قهرا به او روی خواهند آورد و با سابقه دشمنی که این خاندان با شما دارد ، می ترسم در صورت مخالفت با وی کشته شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی این راه شوند و من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که می فرمود : ((حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری و نصرت وی بردارند ، به ذلت و خواری مبتلا خواهند گردید)) و پیشنهاد من بر شما این است که مانند همه مردم راه بیعت و صلح را در پیش بگیری و از ریخته شدن خون مسلمانان بترسی!
امام علیه السلام که در گفتگوهایش با افراد مختلف به هریک از آنان سخنی متناسب و پاسخی در حدود درک و بینش و طرز تفکر طرف خطاب ایراد می فرمود ، در مقابل پیشنهاد عبداللّه بن عمر این چنین پاسخ داد :
ای ابوعبدالرحمان ! مگر نمی دانی که دنیا آنچنان حقیر و پست است که سر بریده (انسانی برگزیده و پیامبری عظیم الشاءن مانند) یحیی بن زکریا به عنوان هدیه و ارمغان به فرد ناپاک و زناکاری از بنی اسرائیل فرستاده می شود . مگر نمی دانی که بنی اسرائیل (با خدای بزرگ آنچنان به مقام مخالفت برآمدند که ) در اول صبح هفتاد پیامبر را به قتل می رساندند سپس به خرید و فروش و کارهای روزانه خویش مشغول می شدند که گویا کوچکترین جنایتی مرتکب نگردیده اند و خداوند به آنان مدتی مهلت داد ولی بالا خره به سزای اعمالشان رسانید و انتقام خدای قادر منتقم آنها را به شدیدترین وجهی فرا گرفت ؟
امام علیه السلام سپس چنین فرمود : یا ابوعبدالرحمان ! از خدا بترس ودست از نصرت و یاری ما برمدار!
بنابه نقل صدوق (ره) چون عبداللّه بن عمر از پیشنهاد خود نتیجه ای نگرفت ، عرضه داشت : یا اباعبداللّه ! دوست دارم در این هنگام مفارقت اجازه بدهید آن قسمت از بدن شما را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مکرر می بوسید من هم ببوسم . امام علیه السلام پیراهن خود را بالا زد و عبداللّه زیر سینه آن حضرت را سه بار بوسه زد و در حالی که گریه می کرد چنین گفت : ((اَسْتَوْدِعُکَ یا اَباعَبْدِاللّه . . . ؛ )) یا اباعبداللّه ! تو را به خدا می سپارم و با تو خداحافظی می کنم ؛ زیرا تو در این سفر کشته خواهی شد.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#
پیش از آنکه امام علیه السلام به مکه وارد شود ، عبداللّه بن عمر برای عمره مستحب و انجام کارهای شخصی در مکه به سر می برد و در همان روزهای اول ورود حسین بن علی علیهما السلام به مکه قبل از مراجعت اش به مدینه، به حضور امام علیه السلام رسید و به آن حضرت پیشنهاد صلح و سازش و بیعت با یزید نموده و امام علیه السلام را از عواقب خطرناک مخالفت با طاغوت و اقدام به جنگ برحذر داشت و - بنابه نقل خوارزمی - چنین گفت : یا اباعبداللّه ! چون مردم با این مرد بیعت کرده اند و درهم و دینار در دست اوست قهرا به او روی خواهند آورد و با سابقه دشمنی که این خاندان با شما دارد ، می ترسم در صورت مخالفت با وی کشته شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی این راه شوند و من از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که می فرمود : ((حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری و نصرت وی بردارند ، به ذلت و خواری مبتلا خواهند گردید)) و پیشنهاد من بر شما این است که مانند همه مردم راه بیعت و صلح را در پیش بگیری و از ریخته شدن خون مسلمانان بترسی!
امام علیه السلام که در گفتگوهایش با افراد مختلف به هریک از آنان سخنی متناسب و پاسخی در حدود درک و بینش و طرز تفکر طرف خطاب ایراد می فرمود ، در مقابل پیشنهاد عبداللّه بن عمر این چنین پاسخ داد :
ای ابوعبدالرحمان ! مگر نمی دانی که دنیا آنچنان حقیر و پست است که سر بریده (انسانی برگزیده و پیامبری عظیم الشاءن مانند) یحیی بن زکریا به عنوان هدیه و ارمغان به فرد ناپاک و زناکاری از بنی اسرائیل فرستاده می شود . مگر نمی دانی که بنی اسرائیل (با خدای بزرگ آنچنان به مقام مخالفت برآمدند که ) در اول صبح هفتاد پیامبر را به قتل می رساندند سپس به خرید و فروش و کارهای روزانه خویش مشغول می شدند که گویا کوچکترین جنایتی مرتکب نگردیده اند و خداوند به آنان مدتی مهلت داد ولی بالا خره به سزای اعمالشان رسانید و انتقام خدای قادر منتقم آنها را به شدیدترین وجهی فرا گرفت ؟
امام علیه السلام سپس چنین فرمود : یا ابوعبدالرحمان ! از خدا بترس ودست از نصرت و یاری ما برمدار!
بنابه نقل صدوق (ره) چون عبداللّه بن عمر از پیشنهاد خود نتیجه ای نگرفت ، عرضه داشت : یا اباعبداللّه ! دوست دارم در این هنگام مفارقت اجازه بدهید آن قسمت از بدن شما را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مکرر می بوسید من هم ببوسم . امام علیه السلام پیراهن خود را بالا زد و عبداللّه زیر سینه آن حضرت را سه بار بوسه زد و در حالی که گریه می کرد چنین گفت : ((اَسْتَوْدِعُکَ یا اَباعَبْدِاللّه . . . ؛ )) یا اباعبداللّه ! تو را به خدا می سپارم و با تو خداحافظی می کنم ؛ زیرا تو در این سفر کشته خواهی شد.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#
۱.۲k
۱۷ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.