همین عقلی که باسنگ حقیقت خانه میسازد
همین عقلی که باسنگ حقیقت خانه میسازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه میسازد
سر مغرور من، با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه میسازد
مرنج از بیش و کم چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه میسازد
مپرس از من چرا در پیله مهر تو مبحوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه میسازد
به من گفت:ای بیابان گرد غربت، کیستی؟ گفتم:
پرستویی که هرجا مینشیند لانه میسازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه میسازد
..........
زمانی از حقیقت های ما افسانه میسازد
سر مغرور من، با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه میسازد
مرنج از بیش و کم چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه میسازد
مپرس از من چرا در پیله مهر تو مبحوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه میسازد
به من گفت:ای بیابان گرد غربت، کیستی؟ گفتم:
پرستویی که هرجا مینشیند لانه میسازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه میسازد
..........
۲.۹k
۱۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.