یه روزی یه مرده نشسته بوده داشته روزنامه اش رو می خونده ک
یه روزی یه مرده نشسته بوده داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو سرش!
مرده میگه:برا چی این کارو کردی؟
زنش جواب میده:به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تیکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جسیکا نوشته شده بود.
مرد میگه:وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش جسیکا بود،زنش ازش معذرت خواهی میکنه و میره دنبال کارش.
سه دوز بعد مرد داشت تلویزیون تماشا میکردکه زنش این بار با یه قابلمه بزرگتر می کوبه تو سرش به طوری که مرده تقریبا بیهوش میشه. مرد وقتی به خودش میاد میپرسه این بار برای چی منو زدی؟
زنش جواب میده:اخه اسبت زنگ زده بود!!!!
مرده میگه:برا چی این کارو کردی؟
زنش جواب میده:به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تیکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جسیکا نوشته شده بود.
مرد میگه:وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش جسیکا بود،زنش ازش معذرت خواهی میکنه و میره دنبال کارش.
سه دوز بعد مرد داشت تلویزیون تماشا میکردکه زنش این بار با یه قابلمه بزرگتر می کوبه تو سرش به طوری که مرده تقریبا بیهوش میشه. مرد وقتی به خودش میاد میپرسه این بار برای چی منو زدی؟
زنش جواب میده:اخه اسبت زنگ زده بود!!!!
۷.۸k
۲۱ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.