ساعت 11 شب تو تختم بودم می خواستم بخوابم. بابام اومده چرا
ساعت 11 شب تو تختم بودم می خواستم بخوابم. بابام اومده چراغ هارو روشن کرده میگه: می خوای بخوابی؟ میگم: آره. میگه: مسواک زدی؟ میگم: آره. میگه: پس چراغو خاموش کنم. میگم: آره. میگه: خاک تو سرت! 3 تا پ ن پ رو از دست دادی فردا نهار بی نهار!
۶.۱k
۲۳ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.