"باز میان کوچه می پیچد' صدای پای تنهایی،
"باز میان کوچه می پیچد' صدای پای تنهایی،
باز به جانم می زند آتش غم شبهای تنهایی،
چنان وامانده ام درخود'که ازمن میگریزد غم
منم تصویر دلتنگی' منم معنای تنهایی،
چه می پرسی زحال من؟که من تفسیر اندوهم
سرم ماوای سوداها' دلم صحرای تنهایی،
در آن ساعت که چشمانت به خوابی خوش فرو رفته
میان کوچه های شب' شدم همپای تنهایی،
شبی تا صبح با یادت نهانی اشک باریدم
صفایی کرده ام در آن شب زیبای تنهایی..."
باز به جانم می زند آتش غم شبهای تنهایی،
چنان وامانده ام درخود'که ازمن میگریزد غم
منم تصویر دلتنگی' منم معنای تنهایی،
چه می پرسی زحال من؟که من تفسیر اندوهم
سرم ماوای سوداها' دلم صحرای تنهایی،
در آن ساعت که چشمانت به خوابی خوش فرو رفته
میان کوچه های شب' شدم همپای تنهایی،
شبی تا صبح با یادت نهانی اشک باریدم
صفایی کرده ام در آن شب زیبای تنهایی..."
۲.۰k
۰۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.