اگر می توانستم تو را ببینم و قلبم به تپش نیفتد یا از دوری
اگر می توانستم تو را ببینم و قلبم به تپش نیفتد یا از دوری و فراقت درد نکشم، دیگری نیازی نبود تا از تو پوزش بخواهم که این گونه تجدید پیمان می کنم و می گویم که تو را بیش از سلامتی و خوشبختی در این دنیا و پس از آن دوست دارم.
هر کاری که می کنی بر افسون و زیباییت در چشم من می افزاید و گرچه هفت سال ملال آور در آرزوی وصل تو سختی کشیده ام و ناامیدانه در آتش حسد و حسرت سوخته ام، اما هر دقیقه که تو را می بینم باز هم مهر و افسون تازه ای در تو می یابم. بنگر که چقدر دوستت دارم و به خاطر تو چگونه حاضرم که دست به هر کار خطیری بزنم یا از هر موهبت چشم بپوشم.
اگر از آن من نباشی سیه روز می شوم. تنها دانستن اینکه کی زمان خوشبختی من فرا می رسد می تواند سال های آتی عمر مرا قابل تحمل سازد. یکی دو کلام آرام بخش به من بگو. در غیر این صورت دیگر هرگز به من نگاه نکن زیرا نمی توانم امتناع سرد تو را در پی نگاه گرمت تحمل کنم.
در این لحظه دلم برایت پر می زند و اگر نتوانم به تو برسم آرزو می کنم تا وقتی که دیگر هرگز نتوانم شکایتی بکنم همچنان مشتاق و پردرد بمانم.
هر کاری که می کنی بر افسون و زیباییت در چشم من می افزاید و گرچه هفت سال ملال آور در آرزوی وصل تو سختی کشیده ام و ناامیدانه در آتش حسد و حسرت سوخته ام، اما هر دقیقه که تو را می بینم باز هم مهر و افسون تازه ای در تو می یابم. بنگر که چقدر دوستت دارم و به خاطر تو چگونه حاضرم که دست به هر کار خطیری بزنم یا از هر موهبت چشم بپوشم.
اگر از آن من نباشی سیه روز می شوم. تنها دانستن اینکه کی زمان خوشبختی من فرا می رسد می تواند سال های آتی عمر مرا قابل تحمل سازد. یکی دو کلام آرام بخش به من بگو. در غیر این صورت دیگر هرگز به من نگاه نکن زیرا نمی توانم امتناع سرد تو را در پی نگاه گرمت تحمل کنم.
در این لحظه دلم برایت پر می زند و اگر نتوانم به تو برسم آرزو می کنم تا وقتی که دیگر هرگز نتوانم شکایتی بکنم همچنان مشتاق و پردرد بمانم.
۲.۲k
۱۱ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.