من در رویای خود دنیایی را می بینم
من در رویای خود دنیایی را می بینم
که در آن هیچ انسانی
انسان دیگر را خوار نمی شمارد.
زمین از عشق و دوستی سرشار است
و صلح و آرامش، گذرگاههایش را می آراید…
من در رویای خود دنیایی را می بینم که در آن
سیاه یا سفید
از هر نژادی که هستی؛
از نعمتهای گسترهی زمین سهم می برد،
هر انسانی آزاد است.
شوربختی از شرم سر به زیر می افکند
و شادی همچون مرواریدی گران قیمت،
نیازهای تمامی ِ بشریت را برمی آورد…
چنین است دنیای رویای من…
که در آن هیچ انسانی
انسان دیگر را خوار نمی شمارد.
زمین از عشق و دوستی سرشار است
و صلح و آرامش، گذرگاههایش را می آراید…
من در رویای خود دنیایی را می بینم که در آن
سیاه یا سفید
از هر نژادی که هستی؛
از نعمتهای گسترهی زمین سهم می برد،
هر انسانی آزاد است.
شوربختی از شرم سر به زیر می افکند
و شادی همچون مرواریدی گران قیمت،
نیازهای تمامی ِ بشریت را برمی آورد…
چنین است دنیای رویای من…
۱.۳k
۱۴ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.