عصر یخ
p²⁰
چندین روز ها در اون قصر گذشته بود ولی هنوزم ذهن جیمین با موضوع بچه درگیر بود
و اتی که حاضر نبود با جیمین حتی کنار هم بیاد
اون دو هیچ حس خاصی نسبت به هم نداشتن و یه جورایی ازدواجشون قرار دادی بود
و اینو هر دو خوب میدونستن ولی هیچ مردی از زنی که بهش حسی نداشته باشه بچه نمیخواد
راوی :
از وقتی که قضییع مرگ مادرش رو ات فهمیده بود چهار چوب هایی که اتاق اونو از این قصر جدا کرده بود بیشتر داشتن خفش میکردن و پدری که معلوم نبود کی هس کجاس مرده هس یا زنده
دغدغه های فکری که داشت حتی شبا خواب رو از چشمان ات دزدیده بود
ولی جز نشستن کاری نداشت که بکنه پدری که هیج ردی ازش نیس رو چطوری میخواست پیدا کنه
ویو جیمین
چندین هفته پیش
از طرف پادشاه ژاپن بزای صلح و آسایش کشور ها نامه ای برای جیمین فرستاده شده بود و الان نامه ای به دستش رسیده بود که پادشاه ژاپن میخواد در کره برای چند روزم شده استراحت کنه و در مورد آسایش مردمانشون حرف بزنن
و توی قصر تمیز کاری و آمادگی برای خوشامد گویی پادشاه ژاپن شروع شده بود
ویو ات
کنار تراسی که داشت پرو گل کرده بود و به اونا رسیدگی میکرد بهشون آب داد و روی زمین نشست تا برگه های گل ها رو پاک کنه تا راحت تر نفس بکشن ولی تا این که به شاخه گل ها دست زد گل یخ زد
(به فیلمی که به عنوان تیزر گذاشتم نگاهی بندازین )
چندین روز ها در اون قصر گذشته بود ولی هنوزم ذهن جیمین با موضوع بچه درگیر بود
و اتی که حاضر نبود با جیمین حتی کنار هم بیاد
اون دو هیچ حس خاصی نسبت به هم نداشتن و یه جورایی ازدواجشون قرار دادی بود
و اینو هر دو خوب میدونستن ولی هیچ مردی از زنی که بهش حسی نداشته باشه بچه نمیخواد
راوی :
از وقتی که قضییع مرگ مادرش رو ات فهمیده بود چهار چوب هایی که اتاق اونو از این قصر جدا کرده بود بیشتر داشتن خفش میکردن و پدری که معلوم نبود کی هس کجاس مرده هس یا زنده
دغدغه های فکری که داشت حتی شبا خواب رو از چشمان ات دزدیده بود
ولی جز نشستن کاری نداشت که بکنه پدری که هیج ردی ازش نیس رو چطوری میخواست پیدا کنه
ویو جیمین
چندین هفته پیش
از طرف پادشاه ژاپن بزای صلح و آسایش کشور ها نامه ای برای جیمین فرستاده شده بود و الان نامه ای به دستش رسیده بود که پادشاه ژاپن میخواد در کره برای چند روزم شده استراحت کنه و در مورد آسایش مردمانشون حرف بزنن
و توی قصر تمیز کاری و آمادگی برای خوشامد گویی پادشاه ژاپن شروع شده بود
ویو ات
کنار تراسی که داشت پرو گل کرده بود و به اونا رسیدگی میکرد بهشون آب داد و روی زمین نشست تا برگه های گل ها رو پاک کنه تا راحت تر نفس بکشن ولی تا این که به شاخه گل ها دست زد گل یخ زد
(به فیلمی که به عنوان تیزر گذاشتم نگاهی بندازین )
۸.۲k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳