فیک سانزو پارت ۲ می دونم فیلمه ربط نداره ولی همینجوری گذاشتم
چه خوبم با اینکه شرط ها کامل نشده بود پارت و گذاشتم🙂😐
درکل الان چون کتابام رو دادم سیمی کنم و هیچی دم دست برا خوندن ندارم مامانم اجازه تبلت دستم بگیرم
خب خب بریم بنویسیم
_______________________________________________________________________
ویو سانزو
با اون کاری که تئو کرد خون جلو چشمام رو گرفت....اون کورو رو....
*ویو نویسنده
بله بله دوزتان عزیز 🐸
تئو جان کورو و از پشت کشید تو بغلش و سینه های کورو رو فشار داد...و بله کرو هم خیلی خجالت نکشید چون براش عادی شده بود...از عادی منظورم اون نیست...فقط تئو همیشه به بدن کورو دست می زنه همین....می دونم عجیبه ولی ببخشین فیک دیگه
ویو سانزو
اون کثافت لعنتی داشت به کورو دست می زد هیچ...سینه شو فشار دااااااااد💢*برادر من آرامش خودتو حفظ کن*
سانزو:تئو الان تو کافه ایم دست نزن به کورو*با لحن سرد و جدی**دلیل سانزو رو بنازم*
تئو:*تو فکرش*هم پس رو بدن کورو حساسه....خوب شد نقطه ضعفش رو پیدا کردم
تئو:خب چه مشکلی داره این کار دیگه برام عادی شده
تئو:مگه نه کورو
کورو:درسته عادی شده ولی من هیچوقت از این کارت زیاد خوشم نیومده *دستش رو از رو خودش کشید**ولی خب کورو جان درکل اینجا که میگی زیاد خوشم نیومده یعنی یه موچولو دوست داری دیگه نه منحرف😊📿🤲*
سانزو:خب درکل بیا بریم بیشینیم و قهوه بخوریم کورو*چشم غره به تئو**بانگاه برو گمشو کثافت*
تئو:اوم درسته بیاین بریم
سانزو:*دستش رو گذاشت رو شونه ی کورو و اونو تو بغلش کشید* *امیدوارم منظورم رو گرفته باشید*کورو نظرت چیه بریم تو یه مکان باز قهوه بخوریم؟*من چرا به قهوه گیر دادم نمی دونم*
کورو:*کورو هم می خواست از پیش تئو بره و یکم خلوت کنه و با سانزو حرف بزنه برا همین موافقت کرد و رفتن بیرون*
بعد نیم ساعت تو پارک
سانزو:خب چه خبر کورو؟
کورو:هیچی دیگه تحمل خونواده و غیره یه کم سخته
سانزو:هوم
سانزو:راستش می خواستم یه چیزی بهت بگم
کورو:بگو
سانزو:من تورو...
که یهو...
چی شده یهو؟
بقیه اش واسه پارت بعد
درکل الان چون کتابام رو دادم سیمی کنم و هیچی دم دست برا خوندن ندارم مامانم اجازه تبلت دستم بگیرم
خب خب بریم بنویسیم
_______________________________________________________________________
ویو سانزو
با اون کاری که تئو کرد خون جلو چشمام رو گرفت....اون کورو رو....
*ویو نویسنده
بله بله دوزتان عزیز 🐸
تئو جان کورو و از پشت کشید تو بغلش و سینه های کورو رو فشار داد...و بله کرو هم خیلی خجالت نکشید چون براش عادی شده بود...از عادی منظورم اون نیست...فقط تئو همیشه به بدن کورو دست می زنه همین....می دونم عجیبه ولی ببخشین فیک دیگه
ویو سانزو
اون کثافت لعنتی داشت به کورو دست می زد هیچ...سینه شو فشار دااااااااد💢*برادر من آرامش خودتو حفظ کن*
سانزو:تئو الان تو کافه ایم دست نزن به کورو*با لحن سرد و جدی**دلیل سانزو رو بنازم*
تئو:*تو فکرش*هم پس رو بدن کورو حساسه....خوب شد نقطه ضعفش رو پیدا کردم
تئو:خب چه مشکلی داره این کار دیگه برام عادی شده
تئو:مگه نه کورو
کورو:درسته عادی شده ولی من هیچوقت از این کارت زیاد خوشم نیومده *دستش رو از رو خودش کشید**ولی خب کورو جان درکل اینجا که میگی زیاد خوشم نیومده یعنی یه موچولو دوست داری دیگه نه منحرف😊📿🤲*
سانزو:خب درکل بیا بریم بیشینیم و قهوه بخوریم کورو*چشم غره به تئو**بانگاه برو گمشو کثافت*
تئو:اوم درسته بیاین بریم
سانزو:*دستش رو گذاشت رو شونه ی کورو و اونو تو بغلش کشید* *امیدوارم منظورم رو گرفته باشید*کورو نظرت چیه بریم تو یه مکان باز قهوه بخوریم؟*من چرا به قهوه گیر دادم نمی دونم*
کورو:*کورو هم می خواست از پیش تئو بره و یکم خلوت کنه و با سانزو حرف بزنه برا همین موافقت کرد و رفتن بیرون*
بعد نیم ساعت تو پارک
سانزو:خب چه خبر کورو؟
کورو:هیچی دیگه تحمل خونواده و غیره یه کم سخته
سانزو:هوم
سانزو:راستش می خواستم یه چیزی بهت بگم
کورو:بگو
سانزو:من تورو...
که یهو...
چی شده یهو؟
بقیه اش واسه پارت بعد
۲۴۹
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.