یك روز می آیي ڪہ من دیگر دچارت نیستم
یك روز میآیي ڪہ من دیگر دچارت نیستم
از صبࢪ ویرانم ولي چشم انتظارت نیستم
یك روز میآیي ڪہ من نه عقل دارم
نه جنون نه شک به چیزی نه یقین
مست و خمارت نیستم
شب زنده دار؎ ميکنی تا صبح زاری میکنی
تو بیقراري میکنی ، من بیقرارت نیستم
پاییز تو سࢪ میرسد قدری زمستانی و بعد گل میدهی ، نو میشوی ، من در بهارت نیستم
زنگارها را شستهام دور از کدورت های دور آیینهای رو به توام 🪞 .. .
اما کنارت نیستم دور دلم دیوار نیست
انکار من دشوار نیست اصلا منی در کار نیست
امن ام حصارت نیستم .
یك روز میآیي ڪہ من دیگر دچارت نیستم
از صبࢪ ویرانم ولي چشم انتظارت نیستم
یك روز میآیي ڪہ من نه عقل دارم
نه جنون نه شک به چیزی نه یقین
مست و خمارت نیستم
شب زنده دار؎ ميکنی تا صبح زاری میکنی
تو بیقراري میکنی ، من بیقرارت نیستم
پاییز تو سࢪ میرسد قدری زمستانی و بعد گل میدهی ، نو میشوی ، من در بهارت نیستم
زنگارها را شستهام دور از کدورت های دور آیینهای رو به توام 🪞 .. .
اما کنارت نیستم دور دلم دیوار نیست
انکار من دشوار نیست اصلا منی در کار نیست
امن ام حصارت نیستم .
۴.۸k
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.