هیچکس نفهمید پشت آن سکوت سنگین چه طوفانی خوابیده بود

هیچ‌کس نفهمید پشت آن سکوت سنگین چه طوفانی خوابیده بود
همه از کنار نگاهت گذشتند، بی‌آنکه بپرسند درونت چه زخمی را پنهان کرده‌ای
تو ماندی و دیواری بلند از سکوت...
و سکوت، کم‌کم بدل شد به زبانی که تنها خودت می‌فهمیدی....چه کسی خبر دارد از بغضی که هر شب، آرام و بی‌صدا، تو را در هم می‌شکند؟
آری... این چنین است که آدمی در ازدحام جهان، تنهاتر از همیشه فرو می‌رود....
دیدگاه ها (۱)

خستگی‌ام شبیه بارانی‌ست بی‌پایان، بارانی که هیچ آفتابی را مج...

زن از روز ازل در کارزار بوده است،نه با شمشیر و خون، که با دی...

برای ماندن اوهمچون سربازی زخمیبا آخرین رمق جنگیدماما دریغ......

"وجود بر ماهیت تقدم دارد"انسان نخست پا به جهان می‌گذارد، بی‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط