نفرینی با من زاده شده که نامش را نمیدانم اما همه جا ، هر
نفرینی با من زاده شده که نامش را نمیدانم اما همه جا ، هر ساعت ، هر دقیقه ، با من است ، احساس میکنم نیستم ؛ در انجا بودم اما وجود نداشتم ، ان ساعت حضور داشتم اما انگار نبودم ، مرا میدیدند اما نامرئی بودم ، زنده بوده ام اما زندگی نکرده ام . . " پایان من "
۲.۱k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳