چشمام اشکی میشن ولی نه برای تو،
چشمام اشکی میشن ولی نه برای تو،
برای خودم. برای منی که نمیخواست انقدر
راحت فراموشت کنه. با اینکه ترک شدم
و تمام سلول های تنم پر از حس ناکافی
بودن شد، ولی من همینقدر احمقم.
احمقم چون حس بدی به اینکه دیگه
دوستت ندارم، دارم.
هر نوع علاقهای مربوط به تو باشه برام
غریبهست و این اتفاق بزرگ ترین غم
قلبم شده.
برای خودم. برای منی که نمیخواست انقدر
راحت فراموشت کنه. با اینکه ترک شدم
و تمام سلول های تنم پر از حس ناکافی
بودن شد، ولی من همینقدر احمقم.
احمقم چون حس بدی به اینکه دیگه
دوستت ندارم، دارم.
هر نوع علاقهای مربوط به تو باشه برام
غریبهست و این اتفاق بزرگ ترین غم
قلبم شده.
۵.۰k
۲۴ آذر ۱۴۰۳